صحبت های حمیدرضا جلائی پور، عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، که در دومین همایش ملی وضعیت اجتماعی ایران در دانشگاه علامه طباطبایی ارائه شده است.

ارزیابی چهار راه عبور از پیچ جنگی
طرح بحث
من در همایش اخیر انجمن جامعه شناسی ایران درباره نارضایتیها و پتانسیل اعتراضی جامعه ایران تحت عنوان «افق اعتراضی در جامعه …» نوشتهای ارائه دادم و قصد تکرار آن بحث را ندارم. در نوشته مذکور به بر دو نکته تاکید داشتم. اول این که جامعه ایران ناراضی است ولی این که در آینده آیا خیزش اعتراضی رخ میدهد یا نه، قابل «پیشبینی» دقیق نیست، ما بیشتر میتوانیم بر اساس روندهای گذشته حدسهایی راجع به آینده بزنیم. نکته دوم این بود که در نیمه دوم دهه هفتاد و نیم اول دهه هشتاد مسامحتا جامعه ایران یک «جامعه جنبشی» بود. زیرا چهار جنبش اصلاحات، زنان، دانشجویان و جوانان در جامعه فعال بودند و البته در برابر این جنبشها، مقاومت اسلامی بخشی از جامعه هم حضور داشت. اما با عدم پاسخگویی حکومت به مطالبات این جنبشها از دهه نود جامعه ایران با خیزشهای اعتراضی «ناجنبشی» (مانند اعتراضات ٩۶ و ٩٨ و ١۴٠١) روبرو شد. منظور از «ناجنبش» این است که این خیزشهای اعتراضی دارای همه ویژگیهای جنبش، خصوصا «داشتن فکر و برنامه مشخص» نیست. بطوری که بعضی از جامعه شناسان در خارج از کشور از اعتراضات در سالهای اخیر با نام اپیزودها و صفحات یک انقلاب در راه یاد کردند. گویی از نظر این تحلیلگران جامعه ایران در وضعیت «پیشانقلابی» است.
در این نوشته سخن من این است که از وضعیت نارضایتیها در جامعه چیزی کاسته نشده (میتوان براساس نظرسنجیهای در دسترس میزان آن را هفتاد تا هشتاد در صد تخمین زد) بلکه بخاطر افزایش گرانیها بر نارضایتیها افزوده شده و از این ها مهمتر جامعه ایران چهار ماه هست که در «شرایط جنگی» قرار گرفته است. در این جنگ هم دشمن ایران صدام حسین در همسایگی کشور نیست بلکه دشمن ایران دولت نسلکش اسرائیل با پشتیبانی ناتو و ارتش آمریکا است. با این که حکومت ایران برای انجام مذاکره با آمریکا آماده بود و هست ولی طرف آمریکای تاکنون از ایران تقاضای تسلیم داشته است (و فعلا زمان انجام انعطاف در این موضع متکبرانه آمریکا روشن نیست). لذا هم اکنون یکی از سوالات مهم برای نیروهای جامعه این است که چگونه میتوان از این «پیچ جنگی» عبور کرد؟ علامت عبور ایران از این پیچ جنگی هم این است که بازار ایران آرام بگیرد و التهابات در نرخ ارز و افزایش سرسامآور گرانیها مهار شود-که فعلا چنین اتفاقی رخ نداده و متاسفانه همچنان جامعه در وضعیت «نه جنگ و نه صلح» است.
باز این سوال که در آینده آیا جنگ میشود یا نه؟ پاسخ و پیشبینی قطعی ندارد. با این همه براساس مندرجات موجود در فضای مجازی میتوان از «چهار راه حل برای عبور» از این پیچ جنگی خطیر صحبت کرد. از نظر نویسنده در شرایط کنونی تنها راه چهارم برای حفظ تمامیت ایران قابل دفاع است.
١-راه جنگی سرنگونیطلبان
اقلیت سرنگونیطلب که از امکانات ماهوارهای و سایبری دشمن برخوردارند، حرفشان این است: تا جمهوری اسلامی هست ایران آزاد نمیشود؛ مردم ایران قادر نیستند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؛ دولتهای غربی هم آمادگی جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی را ندارند و تنها نیروی آزاد کننده ایران، ماشین جنگی اسرائیل است. لذا این سرنگونیطلبان (پیروان سلطنت پیرکودک و فرقه تروریستی مریم رجوی) آشکارا و وقیحانه از جنگ اسرائیل علیه جمهوری اسلامی (و ایران) دفاع کرده و میکنند. اما این راه حل، راه عبور ایران از شرایط جنگی نیست بلکه باز کردن درهای جهنم بر روی ایران است. دلیلش روشن است. چون کثیری از ایرانیان زیر بار تجاوز خارجی (خصوصا متجاوز نسلکشی مثل دولت اسرائیل) نمیروند و دیگر این که جمهوری اسلامی حکومتی نیست که در برابر تجاوز اسرائیل کوتاه بیاید، مثل جنگ دوازده روزه قاطع از ایران دفاع میکنند.
٢-راه انقلاب آرام تحولطلبان
تحولطلبان و علاقمندان به این راه از جنگ خارجی استقبال نمیکنند و آن را محکوم میکنند. اما همچنان معتقدند جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر است و با این حکومت، ایران را نمیتوان از پیچ جنگی و پیچ ناترازیها عبور داد؛ و چون جمهوری اسلامی زیر فشار مطالبات فزاینده مردم است، لذا وقت آن است که نیروهای تحول طلب از طریق بسیج مردم و ایجاد یک انقلاب آرام و خشونتپرهیز، حکومت ایران را وادار به انجام رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی کنند و بدین سان ایران را آزاد کنند. این راه انقلاب آرام به رغم ظاهر جذابی که دارد دو مشکل اساسی دارد و این راه در عمل کمک به اقلیت سرنگونیطلب و اسرائیل است. اشکال اول این که شرایط ایران به چند دلیل آماده «انقلاب آرام» نیست. یکی از دلایلش این است که حکومت ایران حکومتی پوشالی نیست که با زور کف خیابان تن به تغییرات ساختاری بدهد.تغییرات ساختاری در ایران تنها از طریق توافق و رضایت خود حکومت و نیروهای جامعه مدنی ممکن است نه از طریق نبرد خیابانی.
اشکال دوم این که فرض کنیم تحولطلبان توانستند از طریق انقلاب آرام حکومت را به زانو در بیاورند در آن صورت باز در این شرایط خطیر منطقه در غرب آسیا، ایران وارد بیدولتی شده و تمامیت ایران به مخاطره میافتد. (ضمنا توجه داشته باشیم وضعیت بیدولتی در ایران مطلوب اسرائیل نسلکش است).
٣-راه منفعلان مجانیسوار
این منفردین در مواضعشان از جنگ و از انقلاب آرام دفاع نمیکنند، حرفشان این است که اوضاع اینجوری نمیماند؛ فشارها از هر طرف جدی است؛ اما «بگذارید ببینیم چیمیشه» وقتی برنده معلوم شد از برنده دفاع میکنیم. این منفعلان در واقع پدیدهای هستند که در اغلب بحرانها و جوامع به افراد مجانیسوار معروفاند. در واقع راه این فرصتطلبان، راه عبور از بحران نیست بلکه نوعی فرصتطلبی و بیمسولیتی در برابر ایران در این شرایط جنگی است.
۴-راه استقامت ملی چهار بعدی
این راه در میان میانهروها و عقلای ایراندوست هوادار دارد. این میانهروها راه عبور کشور را از این پیچ جنگی البته سخت میدانند. آنها مطلقا مخالف جنگاند و دنبال انقلاب آرام یا انفعال کاسبکارانه نیستند، و از استقامت ملی چهار بعدی در برابر دشمن نسلکش دفاع میکنند. بعد اول این استقامت افزایش توان سازمان دفاعی و اطلاعاتی کشور است. دفاع از نظامیان کشور است تا در برابر تهاجم احتمالی دشمن بتوانند خوب از کشور دفاع کنند. بعد دوم اتخاذ یک سیاست خارجی چند جانبه است، دیپلماسی فعال با همه همسایگان و همه قدرتهای جهان است. اولین هدف این دیپلماسی این است که ایران از جنگ بدور باشد. بعد سوم این است که دولت ایران در ارائه خدمات پایه به شهروندان (دارو، کالاهای اساسی، آب، برق، گاز، بهداشت-درمان و امنیت) پرظرفیتتر شود. بعد چهارم این که شکاف بین حکومت و جامعه هرچه بیشتر کاهش یابد، که متاسفانه در چهار ماه گذشته هنوز قدم جدی برداشته نشده است (١). با این استقامت ملی میتوان امیدوار بود که از پیچ جنگی عبور کرد.
جمعبندی:
راه عبور از این پیچ جنگی راه اول و دوم و سوم نیست تنها راه چهارم، قابل دفاع هست.
پینوشت:
١-مهمترین مشکل کشور (کشوری که با معضلات مزمن گوناگون روبرو است) این است که مهمترین نهاد کشور، که حکومت آن است، در برابر خواست تغییرات از سوی نخبهها و افکار عمومی و برای کاهش شکاف رضایتبخش عمل نمیکند. آخرین مصداق این مقاومت پس از جنگ دوازده روزه این هست، که حکومت برخلاف انتظار، هنوز تغییر موثری را نشان نداده است. این مقاومت حکومت، در حالی است که اولا حکومت جز جلب رضایت مردم پناهگاه دیگری ندارد. ثانیا اگر حکومت زیر بار تغییر نرود، روشن است نیروهای جامعه مدنی هم کم تحرک خواهند بود، و این به سود پیروان راه دوم و سوم است.
حکومت میتواند قبول کند که در «شایستهگزینی» خطاهای فاحش داشته، تا جایی که بخشی از نخبههای جوان در تخصصهای کلیدی دست به مهاجرت زدند، و حکومت میتواند اعلام کند که قصد اصلاح دارد ولی کاری نمیکند. حکومت میتواند قبول کند که سیاست فیلترینگش خطا بوده ولی تا کنون اصلاح نکرده. حکومت میتواند صداسیما را صدای همه اقشار جامعه تبدیل کند ولی تاکنون چنین نشده. حکومت میتواند طوری رفتار کند که مردم متوجه شوند که حکومت قصد مهندسی انتخابات را ندارد، ولی تحرکی نشان نداده است. حکومت میتواند از سیاست خارجه چند جانبهتری دفاع کند و میتواند اعلام کند که حمایت از مردم فلسطین نیازمند سیاست همراهتری با دولتهای عرب و اسلامی است.
همینطور میتوان به این لیست اضافه کرد. ولی حکومت تاکنون کار چشمگیری برای کاهش شکاف میان حکومت و جامعه انجام نداده است. عاملیت برای بهبود اوضاع در درجه اول از سوی حکومت شروع میشود. اگر حکومت انعطاف نشان ندهد حتی عاملیت نیروهای جامعه مدنی میتواند برون سیستمی بشود. البته کار خوب حکومت در این مدت این بوده که اولا بجای سیاستهای تهاجمی دنبال تقویت سیاست دفاعی بوده است. و ثانیا دنبال «گیردادن» به پوشش زنان نبوده است. ولی این دو کار کافی نیست و در جامعه افق مثبت ایجاد نمیکند. حتی ادامه گرانیهای فعلی افق خوبی رو تصویر نمیکند. حکومت نباید دنبال «از این ستون به اون ستون فرجی بشه» باشد-و این نگران کننده است.