چرا انتخابات ۱۴۰۰ را باید جدی گرفت؟

مخالفان شرکت در انتخابات استدلال‌شان این است که: شرکت در انتخابات چه فایده‌ای دارد؟ این مخالفان می‌گویند وقتی نمایندگان شایسته جامعه، امکان تاییدصلاحیت از سوی شورای‌نگهبان را ندارند، چرا باید به افراد محدودی که شورای نگهبان گزینش می‌کند، رای داد؟! آیا گزینش مجلس یازدهم فعلی، دلیل کافی برای بی‌فایده بودن شرکت در انتخابات نیست؟! این مخالفان حتی عمیق‌تر بحث می‌کنند و می‌گویند: فرض کنید مرحوم محمد مصدق هم از فیلتر شورای نگهبان عبور کرد و او با کسب سی میلیون رای مردم، رییس‌جمهور ایران شد، باز او در این سیستم موجود چه می‌تواند بکند و چه فایده‌ای دارد؟ به این معنا که اگر محمد مصدق هم رییس‌جمهور شود با این مجلس یازدهم، با نظامیانی که در سیاست‌خارجی و داخلی مداخله می‌کنند، با حضور تندروترین افراد در سمت‌های مهم امنیتی، با این صدا‌وسیمایی که صدای مردم نیست، چه می‌تواند بکند؟ ازاین‌رو، مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ می‌گویند که شرکت در انتخابات خطاست و مردم هم از این کار خسته شده‌اند. 

به نظر این نوشته دلیلی که مخالفان اشاره می‌کنند (فیلترینگ کاندیداها و امکان دخالت نهادهای دیگر در برابر رییس‌جمهور منتخب و خسته شدن بخشی از مردم از شرکت در انتخابات بی‌فایده) دلیل درستی است و حل این مشکلات جزو اهداف اصلاحات در ایران است؛ ولی نتیجه‌ای که این مخالفان می‌گیرند، از بیخ خطاست. یعنی اینکه بگوییم ساختار سیاسی اشکال دارد و بعد عدم شرکت فعال در صحنه انتخابات ۱۴۰۰ را نتیجه بگیریم، خطا اندر خطاست. اتفاقا به‌عکس، عدم شرکت فعال در انتخابات به تثبیت وضعیت تندروها در حاکمیت کمک می‌کند و وضع ایران را بدتر می‌کند.

در این نوشته، در مقابل استدلال مخالفان شرکت فعال در انتخابات، به هشت خطای آن‌ها در زیر اشاره می‌کنم و به عکس از این سخن دفاع می‌کنم که شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ به نفع بهبود معیشت و زندگی ایرانیان است (حتی به نفع بهبود دموکراسی است).

۱. در شرایط فعلی، کشور ایران با بحران سیاست خارجی، معیشتی و بیکاری، پاندومی کرونا، تخریب محیط زیست، تراکمی از آسیب‌های اجتماعی و… روبه‌روست، اولین خطا این است که برای مدیریت این بحران‌ها که به زندگی میلیون‌ها انسان ربط دارد، به اینکه چه کسی رییس‌جمهور ایران شود، توجه نکنیم و بگوییم هر که آمد، فرقی نمی‌کند! ما در ایران هستیم و روشن است بین افرادی مانند جلیلی‌ها، قالیباف‌ها و بقیه تندروها در جبهه اصول‌گرایان با افرادی مانند ظفرقندی‌ها، ظریف‌ها، جهانگیری‌ها، محمد صدرها، و اینکه چه کسی رییس‌جمهور شود، فرق است. ما در گذشته به‌روشنی دیدیم که وقتی خاتمی رییس‌جمهور می‌شود، اداره کشور با اداره کشور از سوی احمدی‌نژاد فرق می‌کند. خاتمی شاخص‌های زندگی را در ایران ارتقا داد و ایران را بعنوان حامی گفت‌وگوی تمدن‌ها در سطح جهان ارتقا داد. ولی احمدی‌نژاد در داخل کشور به میراث بوروکراسی یک صدساله ایران ضربه ویرانگر زد و در خارج با حرف‌های بی‌پایه درباره محو یک کشور از روی نقشه جهان، دست ایران را در زیر ساطور قطعنامه‌های شورای امنیت قرار داد. روشن است که فرق است بین عملکرد قالیبافی که نمی‌تواند سفر خود را به روسیه تنظیم کند با عملکرد کاندیداهای عاقل و مدبرتر فرق است. روشن است که در جریان اداره کشور بین یاران پیرامون قالیباف (مثل عیسی شریفی که سال‌ها قائم‌مقام او بوده) و یاران پیرامون اصلاح‌طلبان (که حتی اگر قصد رانت‌جویی داشته باشند، ده‌ها ذره‌بین دولت موازی آنها را کنترل می‌کند) فرق است. همین فرق‌هاست که کارنامه دو رییس‌جمهور را در دو دوره متفاوت می‌کند. بله، در ۱۴۰۰ دست مردم برای انتخاب کاندیدای منتخب خود باز نیست و فیلترینگ شورای نگهبان وجود دارد؛ ولی باز ما با شرکت در انتخابات می‌توانیم افرادی را که آسیب کمتری به کشور می‌زنند، به رییس‌جمهوری انتخاب کنیم. متاسفانه مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰، خطایشان این است که به نقش متفاوت رییس‌جمهورها، تفاوتی که به زندگی میلیون‌ها انسان ربط دارند، توجه ندارند. 

۲. ممکن است گفته شود که مخالفان شرکت فعال در انتخابات، مخالف وجود تفاوت‌ها میان کاندیداهای ریاست‌جمهوری در اداره کشور نیستند، ولی می‌گویند حتی اگر فرد مناسب‌تر هم انتخاب شود باز با ساختار سیاسی موجود، مشکل جامعه ایران حل نمی‌شود؛ بلکه به تداوم حاکمیت تندروها در کشور مشروعیت می‌دهد و کمک می‌کند. لذا به‌درستی می‌گویند که باید تغییرات ساختاری را دنبال کرد، نه شرکت در انتخابات را. بعد از ایشان سوال می‌کنیم که این تغییرات ساختاری را چگونه می‌توان دنبال کرد؟ پاسخ روشنی نمی‌دهند.

این مخالفان وقتی از کنار نهاد مهم انتخابات در ۱۴۰۰ (که حداقل پنجاه درصد مردم ایران در آن شرکت می‌کنند و نزدیک به یک سال صحنه سیاسی کشور را به خود اختصاص می‌دهد) عبور می‌کنند، نمی‌گویند چه «اقدام ممکن جمعی دیگری» را غیر از مشارکت فعال در انتخابات، می‌توان انجام داد؟! تقریبا حرف قشنگ می‌زنند، ولی راه برون‌رفتی را پیشنهاد نمی‌کنند. تنها می‌گویند دولت را رها کنیم و به جامعه برگردیم! (یا می‌گویند راه علاج کشور جنبش اجتماعی است، گویی فرمان ظهور جنبش‌ها به دست آ‌نهاست، آنها توجه ندارند وقتی جنبش‌ها «می‌آید» که اتفاقا فعالان مدنی انتظار آن‌را ندارند). مگر کثیری از دلسوزان کشور در چهل سال گذشته به جامعه برنگشته‌اند، و به امید جنبش و انقلاب آرام ننشستند؟ سیاست صبر و انتظار، سیاست آشنایی در تاریخ ایران است و این سیاست مآلا به کجا رسید؟ درصورتی‌که برخلاف نظر مخالفان شرکت فعال در انتخابات، ما به جامعه و تقویت مولفه‌های مدنی آن برمی‌گردیم تا بتوانیم روی حکمرانی بهتر جامعه اثر بگذاریم و اتفاقا فعلا بهترین فرصت (اگرچه فرصتی با دامنه تغییرات محدود) همین فرصت انتخابات است. به بیان دیگر، خود مخالفان شرکت فعال در انتخابات آنقدر عقل و تدبیر دارند که بدانند در شرایط فعلی راه تغییرات ساختاری، از راه «انقلابی دیگر» یا «انقلاب آرام دیگر» نمی‌گذرد. زیرا اولا، شرایط در جامعه ایران، انقلابی نیست. مردم ایران مطالبه‌گر شده‌اند و کنش فایده‌محور برای آنها مهم است و آماده نیستند جان خود را برخلاف شرایط انقلاب ۵۷ برای حرف‌های جذاب فدا کنند. ثانیا، کثیری از مردم ایران همه پیامدهای پرهزینه انقلاب‌ها خصوصا انقلاب‌های بهار عربی را با چشم دیده‌اند. دیده‌اند که ممکن است پس از انقلاب، «وضعیت بی‌دولتی» پس از انقلاب نه فقط ایران را به دموکراسی نزدیک نکند که ناامن هم بکند (مانند مصر، لیبی و سوریه). اما برخلاف نظر مخالفان شرکت فعال در انتخابات، قطعا سی درصد از پنجاه درصد مردم ناراضی ایران که در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت می‌کنند بر اساس عقلانیت مبتنی بر هزینه فایده، پای صندوق‌ها می‌آیند و بین کاندیدای خوب، بد و بدتر دست به انتخاب می‌زنند. لذا خطای دوم مخالفان شرکت فعال در انتخابات این است که قصد دارند میلیون‌ها مردم ایران را در هنگام انتخاب (به دلیل اینکه وضعیت کشور «فول دموکراتیک» نیست) تنها بگذارند. این سیاست‌ورزی مسئولانه نیست، بلکه فقط به «تکرار حرف خوب ولی غیرعملی و مفید» بسنده کردن است.

۳. خطای سوم مخالفان شرکت فعال در انتخابات، این است که آنها نتایج نسبی و مثبت شرکت فعال مردم در انتخابات در بیست و سه سال ‌گذشته را نادیده می‌گیرند. آنها این روزها رویشان نمی‌شود دستاوردهای دوره اصلاحات را تخطئه کنند، ولی آماده‌اند دستاوردهای انتخاب مردم در انتخابات ۹۲ و ۹۶ را نادیده بگیرند و آماده‌اند در این کارزار به کاروان «سرزنش ملی» در فضای مجازی بپیوندند. اتفاقا این «نادیده گرفتن»، خطاست.

بله دولت روحانی در دور دوم ضعیف عمل کرد؛ ولی روی‌هم‌رفته در انتخابات سال ۹۲ و ۹۶، مردم کار درستی کردند که در انتخابات شرکت کردند و این کار مردم دستاورد داشت که من به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنم: پروژه حکومت اسلامی‌سازی (در برابر ساختار نیمه‌مردمی جمهوری اسلامی) که با حذف هاشمی در انتخابات ۹۲ اوج گرفت، مقداری از نفس افتاد؛ در شرایطی که ترامپ یک‌طرفه از برجام خارج شد و موثرترین تحریم بر اقتصاد ایران تحمیل شد و کلیت ایران به مخاطره افتاد و معلوم نبود اگر تندروها در ریاست‌جمهوری و وزارت‌خارجه بودند، چه مشکلات بیشتری برای اقتصاد ایران اتفاق می‌افتاد (زیرا ما در دوره هشت‌ساله حکومت تندروها در زمان احمدی‌نژاد دیده بودیم که به‌رغم هشتصد میلیارد درآمد ارزی چه بر سر سیاست خارجی و بوروکراسی و اشتغال ایران آمد)؛ در مقابل در دوره روحانی «برجام» پایه‌ریزی شد و برای درمان سیاست‌خارجی آمریکاستیز (که خادم مصالح ملی و توسعه اقتصادی کشور نیست) راه معقول برجام پیموده شد و پیموده می‌شود؛ در این دوره تاسیسات زیربنایی فضای مجازی گسترش پیدا کرد، نودوپنج درصد خاک کشور زیر پوشش ارزان اینترنت قرار گرفت، چهل میلیون عضو تلگرام شدند و میلیون‌ها نفر کاربر اینستاگرام شدند، ایران جزو بالاترین‌ها در جهان در تولید و مصرف پادکست شد و موبایل‌های هوشمند مردم به بالای صد میلیون رسید و نزدیک بیست میلیون دانشجو و دانش‌آموز در شرایط کرونا از آموزش مجانی مجازی استفاده کردند؛ در همین دوره از عملکرد وزارت ارشاد در رفع توقیف از بیست فیلم دوره احمدی‌نژاد، در مجوز نشر کتاب، گالری نقاشی، تاتر و کنسرت می‌توان دفاع کرد؛ از عملکرد وزارت نفت در راه‌اندازی پارس جنوبی و نبرد با تحریم نفتی ترامپ می‌توان دفاع کرد؛ از عملکرد وزارت نیرو در جمع‌آوری میلیون‌ها مترمکعب آب جاری، از عملکرد وزارت ارتباطات و وزارت راه و مسکن‌ شهرسازی در توسعه راه‌آهن و تکمیل دوسوم مسکن مهر و عملکرد وزارت کشاورزی در افزایش تولیدات کشاورزی روستائیان می‌توان دفاع کرد. و بالاخره از رشد آب‌رسانی و گازرسانی به روستاهای کشور می‌توان دفاع کرد و از توجه ویژه به کمک نقدی به چهاردهک پایین و بازنشستگان می‌توان یاد کرد. توجه داشته باشیم این همه در دوره جنگ روانی-اقتصادی ترامپ علیه ایران انجام شده است. بنابراین، اینکه گفته شود در انتخابات شرکت کنیم بی‌فایده است؛ حرف مستندی نیست. حتی در دوره تحریم حداکثری فروش نفت در سال ۹۸ هم اقتصاد ایران بدون نفت اداره شد و هم پانصدهزار شغل ایجاد شد و این در شرایطی است که در کل دوره احمدی‌نژاد با ۸۰۰ میلیارد درآمد نفتی و ارزی در ایران شغل ایجاد نشد. 

۴-مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ به‌درستی تحت تاثیر «انگاره اداره دمکراتیک» هستند، و چون ساختار سیاسی دموکراتیک عمل نمی‌کند، نتیجه می‌گیرند که شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ چه فایده‌ای دارد؟ به بیان دیگر، خطای چهارم آنها این است که توجه ندارند امکان وقوع وضعیت بدتر از وضع فعلی هم برای ایران هست. چرا راه دور می‌رویم؟ ما قبلا وضعیت «نیمه‌امنیتی» احمدی‌نژاد را با وزرای علومی مثل دانشجو و زاهدی و هزاران دانشجوی ستاره‌دار، با وزیر کشور محصولی که زیرزمین وزارت‌خانه‌اش به زندان تبدیل شده بود، و با وزارت‌خارجه‌ای که در دوره‌اش شش قطعنامه‌ شورای امنیت علیه ایران تصویت شد و آن‌ را کاغذ‌پاره می‌نامیدند (و وحشیانه‌ترین تحریم‌ها را به ایران تحمیل کرد) را تجربه کردیم. در زیر سایه حکومت تندروها بازگشت به این وضعیت‌های بد محتمل است. حتی در خاورمیانه شکننده فعلی بازگشت به وضعیت ناامنی در افغانستان، عراق و سوریه نیز محتمل است. ازاین‌رو، فرق است بین ربیس‌جمهوری که تیم مدیریتی‌اش عده‌ای از نخبگان آزمون پس داده باشند یا عده‌ای تندرو که حتی سردار اعلایی‌ها را تحمل نمی‌کنند، باشند.

۵. خطای دیگر مخالفان انتخابات ۱۴۰۰ این است که فکر می‌کنند سرنوشت سیاست، اداره کشور و ماشین حکومت در ایران فقط به دست تندروها در حاکمیت است، که این خطای محض است. تندروها در سیاست رسمی ایران دست بالا را دارند؛ ولی تنها رقم زننده سیاست ایران نیستند. سیاست ‌و حکومت ایران برآیند نیروهای تندرو فقط نیست؛ بلکه محصول برآیند نیروهای دیگری مثل اصلاح‌طلبان، انتخاب گروه‌های بزرگ اجتماعی و «جمعیت در پیرامون کشور» نیز هست. بعنوان نمونه تندروها در انتخابات ۱۳۷۶، ۱۳۸۰، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ چیز دیگری می‌خواستند، ولی به آن نرسیدند و پروژه استحاله جمهوری اسلامی آ‌نها به حکومت اسلامی با موانع روبه‌رو شد. و این قصه در ۱۴۰۰ هم می‌تواند ادامه یابد. مخالفان شرکت فعال در انتخابات از این موضوع غافل‌اند که مردم با مشارکت‌شان در انتخابات می‌توانند پروژه پیروزی رییس‌جمهور نظامی و یا روند جانشینی را با مانع روبه‌رو کنند. در مقابل، تندروها از خدا می‌خواهند که مردم مشارکت بالا در انتخابات ۱۴۰۰ نداشته باشند، تا آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری نتایج قطعی را به‌دست بیاورند و بر قوه مجریه هم مسلط شوند. 

۶. مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰، می‌گویند انتخابات ۱۴۰۰ مثل انتخابات ۱۳۹۶ نیست که مردم به برجام امیدوار باشند، این مردم در ۱۴۰۰ از نظام سیاسی بخاطر اعتراضات معیشتی دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبان‌ماه ۱۳۹۸ به‌شدت زخم خورد‌ه‌اند و مردم دیگر به انتخابات امید ندارند. می‌گویند به همین دلیل کثیری از مردم ایران در انتخابات مجلس یازدهم در سال ۱۳۹۸ شرکت نکردند و به همین دلیل در انتخابات ۱۴۰۰ هم شرکت نمی‌کنند. این نظر مخالفان نیز خطاست. زیرا وضع سال ۱۳۹۸ با وضع ۱۴۰۰ اصلن قابل‌مقایسه نیست. در سال ۱۳۹۸ ترامپ با کمک رسانه‌های پرقدرت براندازان دنبال تحمیل سنگین‌ترین تحریم علیه ایران بودند (ترامپ و براندازان با اقدامات ضدبشری‌ خود اتفاقا به نفع اقتدارگرایی عمل کردند)، و در شرایطی که در اعتراضات ۹۸، صدها نفر کشته شد‌ه بودند و هواپیما مسافربری با شلیک نیروهای خودی ساقط شده بود و صدها جوان ایرانی پرپر شدند، اصلاح‌طلبان در چنین شرایطی در انتخابات ۱۳۹۸ گیج شدند و فرصت را از دست دادند و تندروها توانستند با مشارکت کم مردم در انتخابات مجلس یازدهم پیروز شوند. روشن است که مجلس دهم از یازدهم بهتر بود. در صورتیکه شرایط در ۱۴۰۰ تغییر کرده است و دیگر سال ۹۸ نیست. زیرا ترامپ ناکام شد، مردم پس از بحران کرونا و تحریم انتظار گشایش اقتصادی دارند، حاکمیت متوجه شده که آمریکا می‌تواند به اندازه کل جهان بر ایران تحریم اعمال کند و با ادامه تحریم‌ها حتی حاکمیت قادر نیست هزینه‌ سیاست‌خارجی‌‌ گرانش را بدهد. لذا در ۱۴۰۰ حتما دوستداران ایران می‌توانند به نفع کشور در انتخابات شرکت کنند و دوباره کشور را مثل مجلس یازدهم به دست تندروها نسپارند.

۷. مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ به خطا فکر می‌کنند که اگر در انتخابات ۱۴۰۰ فعال نباشند، گویی روزی یک «فضای سفید و امیدبخش» به نفع دموکراسی فراهم خواهد شد. یعنی، فضایی و روزی که قانون‌اساسی به نفع حاکمیت مردم اصلاح‌ می‌شود، آدم‌ها و نخبگان شایسته و پاکدست از سوی مردم انتخاب می‌شوند و بهترین برنامه‌های اداره کشور در دستور کار قرار خواهد گرفت و ایران به سوی وضعیت مطلوب حرکت خواهد کرد! سوال این است که آخر در تجربه کدام کشور خود‌به‌خود چنین «فضای سفید و امید‌بخشی» ایجاد شده است؟! این افسانه کجا به‌خودی‌خود تحقق پیدا کرده است؟! ما ایرانیان در یک صد سال اخیر حتی با دو انقلاب پیروز و دو انقلاب ناکام هنوز نتوانستیم به آن فضای سفید برسیم. اتفاقا ایجاد خودبه‌خودی این فضای سفید هیچ قرص و کپسول فوری ندارد، تنها راه ممکن و تدریجی به سوی فضای سفید، اتفاقا همین جدی‌گرفتن فضاهای انتخاباتی، حرکت به سمت تقویت «دولت توانا» و «جامعه مدنی توانا» در همین شرایط فعلی است. دوستان دموکراسی در شرایط ناامنی و فقر بدست نمی‌آید. اتفاقا با حرکت به سوی «دولت توانا» (یعنی دولتی که بتواند با سیستم اداره شایسته گزینش مشکلات روزمره مردم را بهتر مدیریت کند) و «جامعه مدنی توانا» می‌توان به سوی دمکراسی حرکت کرد. با جامعه ناامید و «مشغول به سرزنش ملی» که نمی‌توان به فضای سفید رسید.  

این حرف من افسانه نیست، بلکه واقعیت دارد و عملی است. ما در گذشته هم با شرکت در انتخابات ۹۲ و ۹۶ و انتخابات شورای شهر پنجم به طرف تقویت «دولت توانا» و «جامعه مدنی توانا» حرکت کردیم. بعنوان مثل با اینکه تندروها در دوره احمدی‌نژاد کشور را با صدور قطعنامه‌ها و تحریم روبه‌رو کردند، همین دولت روحانی بحران ترامپ را مدیریت کرد، سازمان مالیاتی و گمرکات کشور را هوشمند و کارا کرد و دو سال است که کشور بدون درآمد نفت اداره می‌شود. درامدها و مخارج و عزل‌ونصب‌های شهرداری تهران شفاف شد و در شهرداری تهران دیگر عیسی شریفی‌‌ها جولان نمی‌دهند و در ایران مثل آخر دوره احمدی‌نژاد پانصد هزار نفر بدون ضوابط امور استخدامی و شایسته‌سالاری استخدام نمی‌شوند. در همین شرایط جنگ روانی-اقتصادی علیه ایران، جامعه مدنی ایران به زیر‌ساخت فضای مجازی مجهز و توانا شد و هم‌اکنون با کمک جامعه مدنی، ایران «آزادترین حوزه‌ عمومی نقد و بررسی امور عمومی» را دارد که در تاریخ معاصرش تجربه کرده است. این دستاوردها به چه عللی فراهم شده است؟ یکی از عللش مشارکت فعال مردم در انتخابات ۹۲ و ۹۶ هست. اگر مردم به صحنه نیامد‌ه بودند، یک تندروی دیگری در کشور می‌آمد و استعداد آنرا داشت که اوضاع را مثل گذشته بدتر کند.

۸. خطای دیگر این‌که مخالفان شرکت فعال در انتخابات فکر می‌کنند اگر اصلاح‌جویان ایران در انتخابات فعال شوند، این کار آنها با نیاز کشور به لزوم تغییرات ساختار‌های تبعیض‌امیز مغایرت دارد. ولی آنها معلوم نمی‌کنند که این مغایرت را از کجا آورد‌ه‌اند. درصورتی‌که اصلاح‌‌جویان در انتخابات مشارکت فعال می‌کنند و پس از انتخابات باز در خطاب به حاکمیت از لزوم تغییرات ساختار‌های تبعیض‌امیز هم دفاع می‌کنند، این دو کار با هم تعارضی ندارد. بحث انتخابات ۱۴۰۰، انتخاب بین یا «شرکت در انتخابات» یا «اصرار بر تغییرات ساختارهای تبعیض‌آمیز» نیست. پس از انتخابات ۱۴۰۰ چالش‌های ایران، در گذار به مرحله تحکیم دموکراسی، مثل گذشته ادامه خواهد داشت. فعلا مساله این است که نباید در انتخابات ۱۴۰۰، سرنوشت زندگی مردم را به دست ریاست‌جمهور در خدمت طرح‌های تندروها سپرد. 

بنابراین، بنا به هشت توضیح فوق، مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ برای مخالفت‌شان حرف‌های قشنگی می‌زنند؛ ولی به تغییر و اصلاح ایران در آینده کمک نمی‌کنند. در مقابل ما می‌توانیم با جدی‌گرفتن فضای انتخاباتی ۱۴۰۰، مثل گذشته در انتخابات ۷۶، ۸۰، ۹۲ و ۹۶ به تغییر وضعیت ایران کمک کنیم. برای این تغییر وضعیت، نیاز نیست مردم به‌خاطر حرف‌های ما جان بدهند؛ بلکه فقط باید آگاهانه «رای» بدهند و کاندیدای عاقل‌تر و کم‌ضررتر را به خیابان پاستور بفرستند.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *