جایگاه نواندیشی دینی و همدلی با عزاداری مردم

طرح بحث

در دو روز گذشته به نوشته «مساله ما کارناوال های مذهبی نیست» واکنش انتقادی نشان داده شد و به بحث های گرمی در گروهای بحث تلگرامی منجر شد. در این جا به تعدادی از این نقد ها و پاسخ ها که امکان نشر سراسری تر دارد اشاره می کنم. در این نوشته امید وارم تا حدودی روشن شود که در نقش و جایگاه نواندیشی دینی نباید اغراق کرد و در ضمن در ارزیابی عزاداری مردم رومانتیک و ایده آلیزه تفسیر نکرد. اتفاقا نوع عزاداری مردم ساختارهای مورد انتظار اسلام سیاسی را به آرامی تغییر می دهد.

در یک نقد گفته شد:

«… در کارناوالها ادمها با عقاید مختلف بدون سلسه مراتب عمودی در یک موقعیت برابر در کنار هم قرار میگیرند. اری. اما این حضور همگانی اقشار مختلف در جوامع دیگر با یک هدف مشخص صورت میگیرد. برای مثال جشن استقلال وازادی ملتها که همه افراد با دیدگاههامختلف و از هر حزب و ایینی یک روز در کنار هم جمع میشوند و هدف مشخصی را دنبال میکنند. تفاوت در اینجاست که متاسفانه در ایام محرم و عاشورا تاسوعا همه مردم کنار هم جمع میشوند ولی هدف همه انها عزاداری نیست و اکثرا اهدافی دیگر که ناشی از سرخوردگیها و کمبود سایر جشنها و ایین های خیابانی است را دنبال میکنند . و صرفا برگزاری مجالس نواندیشی دینی پاسخگو نیست چرا که ظاهر و نحوه ی پوشش مردم و بخصوص نسل جوان در مراسم عاشورا تاسوعا خود گویای این حقیقت است».

در پاسخ گفتم:

۱)من البته وجود سرخوردگی ها و … را و پیامدهای منفی آن را نفی نمی کنم. ولی شما به اصل بحث من در نوشته (اصلا مساله ما کارناوال‌های مذهبی) توجه کنید.
۲)بگذارید برای ایضاح منظورم یک مثال بزنم. در محله ما در تهران افراد عادی دارد، بی پول با پول دارد، معتاد، بی کس و با کس دارد، بد حجاب بی حجاب و با حجاب دارد. عرق خور حرفه ای و مسجدی حرفه ای دارد. من هیچ رخداد و مراسمی را در ایران نمی شناسم که این چنین این افراد متنوع را به خود متوجه کند و کنار هم قرار دهد، آنهم بدون اینکه در اجرای این مراسم کسی به کسی منت بگذارد. شما به یاد داشته باشید بی جهت نمی توان کثیری از مردم را دور هم جمع کرد.
۳)همه مردم در مراسم عزاداری اجمالا براي حسيني ميآيند كه خود خواه نبوده و اهل گذشت( حتي از جانش) بوده است. این كه چه جوري مردم در این مراسم شرکت می کنند از اهميت اصل حركت در این مراسم توسط کثیری از كم نمي کند. اتفاقا به نظر من تاسوعا عاشورا هم يك روز مذهبي است هم يك روز ملي است.
۴)کاری به سو استفاده ها ندارم، ( از قران و از علم و از فلسفه و از عرفان و از یوگا هم سو استفاده می شود) این رخداد عاشورا یک سرمایه بزرگ اجتماعی ما است. ببینید همان «شخص معتاد و بی کس » در محله ما تو این دهه اول محرم «احساس کسی بودن »می کند چون یک سینی چای دستش می گیرد و از همان بی حجاب ها و ماتیکی ها پذیرایی می کند.
۵)من کارگرهای ساختمانی را می شناسم که اگر یک روز کار نکنند زن و بچه آنها تو روستا بدون خرجی می ماند. این کارگر ها عموما نماز هم به طور مرتب نمی خوانند اما همین تیپ کارگر ها به بخاطر تاسوعا و عاشورا پنج روز کارشان را تعطیل می کنند و خودشان را می رسانند به عزاداری روستایشان. تو همین محله ما من روز تاسوعا شاهد بودم یک «بورژوازی مستغلات» می خواست کارگر «سنی مذهب» خود را دعوت به انجام کار در روز عاشورا بکند ولی آن کارگر سنی بخاطر امام حسین کار را تعطیل کرد.
۶)من از همه محتوای کارناوال عزاداری ها دفاع نمی کنم ولی آن نقد نویسنده محترم ( دکتر نجات حسینی) را از مردم در آن شبگردی که انجام داده بود اصلا قبول ندارم و آن را یک گزارش رومانتیکی می دانم.
۷)و البته این حرف شما درسته که فقط مشکل ما با مجالس نو اندیشی دینی حل نمی شود. ولی در همین مجالس نواندیشی دینی است که مردم علاقمند غیر از بعد احساسی دین با ابعاد اخلاقی و معرفتی دین آشنا می شوند.
۸)ولی الان برای مداحی جناب منصور ارضی خیابان های مرکز شهر را غرق می کنند ولی اجازه نمی دهند نیروهای جامعه مدنی در دهه محرم برنامه های تاثیر گذار نواندیشی را حتی در همین حسینیه ارشاد به راحتی داشته باشند. در صورتیکه ما قبل از انقلاب به یاد داریم تو محله خزانه و نظام آباد ( یعنی تو قلب جنوب شهر) ما مراسم نواندیشی دینی داشتیم.

در یک نقد دیگر گفته شد:

«… و لی ارتباط روشنفکر مذهبی و خلق وتولید فکری نواندیشی دینی و تاثیر گذاری آن روی لایه [های] اجتماعی ضعیف است …این محدویت های اجتماعی و سلب امکانات قابل انکار نیست و محافل چون حسینه ارشاد هر مراسمی مخاطب داشته ….ولی این ارتباط در عرصه عمومی و حضور اجتماعی قطع گردیده .. اما من حیث المجموع چه در سطح روحانیون و روشنفکران ارتباط مردم و فهم پارادایم ها مثل گذشته تاریخی نادر است ….قبل از انقلاب دو ریال از جنوبشهر میرفت حسینیه ارشاد و مطالب دریافت می کرد … روحانیت دیگر مطهری خلق نکرده و علت هم نادیده انگاشتن حوره تفکر دینی است و کارنامه نواندیشی هم پراکندگی و گسست تاریخی است و بریدن از افق های تاریخی خود است …»

در پاسخ گفتم:

۱)شما البته از روند رشد تمایز یابی در جامعه ایران غافل نشوید. قبل از انقلاب حتی تحصیل کردگان زیادی حتی درمان مشکلات غیر مذهبی را ( مثل معضل استبداد سیاسی و یا توسعه گرایی وابسته و یک جانبه را) از دین ونهادهای دینی انتظار داشتند. الان اگرچه از سوی نواندیشان دینی اقتدارگرایی سیاسی ـ مذهبی نقد می شود ولی تحصیل کردگان انتظار دارند نهاد سیاست کار خود را درست انجام بدهد.
۲)الان تعداد مخاطبان نو انديشان ديني در فضاي آن لاين قابل توجه است. حتی يك تحول و انقلاب فكري اما خاموش در ميان روحانیان جوان قم هست. شاید به خاطر همین شرایط قم بوده است که مثلا
جناب رئيسي (قبل از انتصاب ایشان به تولیت آستان قدس رضوی) به مدیریت حوزه علمیه قم منصوب نشده است.

در یک نقد دیگر گفته شد:

«متاسفانه اکثر نخبگان و روشنفکران ما به زبان ساده و قابل فهم برای عموم و عوام صحبت کردن را مترادف با عوام فریبی تلقی می کنند. در حالی که یکی از خصوصیات روشنفکران بقول استاد ملکیان به زبان ساده صحبت کردن است . این امر یکی از عوامل شکاف بین روشنفکران و عوام می باشد .»

در پاسخ گفتم:

١)نه . قصه فقط اين نيست. شريعتي مردمي ترين روشنفكر تاريخ معاصر ما است. ولی حرف هاي او هم براي نخبگان بود (البته در دفاع از مردم). بیشتر این روحانیون، دانشجویان و معلمان بودند که حرف هاي شريعتي را در میان مردم نشر دادند. مخاطبان شریعتی در حسينيه ارشاد ٩٩ در صد نخبه ها بودند. به یاد داشته باشیم مخاطبان نوانديش ديني تا اطلاع ثانوي “همه مردم” نیستند بلكه بخشي از تحصيل كرده گان اند. نيروهاي جامعه مدني و رسانه ها مي توانند واسط بين نوانديشان دینی و مردم باشند.
٢) اتفاقا سخن استاد ملكيان در نقد روشنفكران و نوانديشان قابل دفاع است ولي”توده گرايانه ” نيست. سخن ملكيان اين است كه روشنفكران و نواندیشان روشن و با معنا و واضح حرف بزنند. مثل خودش روشن و صادقانه حرف بزنند او با اینکه جدای از فیلسوفان تحلیلی از فیلسوفان قاره ای هم تغذیه کرده است ولی در بحث هایش طرفدار جدي ايضاح مفهومي است و با معنا و روشن بحث می کند. نکته ظریف اینکه مخاطبان ملكيان هم نخبگان هستند. مثلا شما فكر مي كنيد پروژه فکری ملكيان در بحث “عقلانيت و معنويت” يك بحث مردمي است. بحث او كاملا نخبه گرايانه است و اشكالي هم ندارد.»
۳)اساسا به خاطر بسپاریم محافل نواندیشی دینی نخبه گرایانه بوده و خواهد بود و قرار نیست توده گرایانه باشد. و اثر نواندیشی دینی روی جامعه تدریجی با واسطه( و تقریبا غیر مهندسی شده) است.

در یک نقد دیگر گفته شد:

«به اعتقاد من جریان مسلط نواندیشی دینی، بعد از انقلاب، با تفکیک دینداری “عوام” از دینداری”خواص”، اساسا میان خود و آحاد مردم، فاصله انداخته است.عرضه ی کالای دین در بسته بندی های “نخبه پسند” ، نمی توانست راهی منازل عموم مردم شود، هرچند دوستان ما در عرضه و تبلیغ محصول شان نیز ، با موانع بسیاری روبرو بوده اند.با این حال تردید جدی دارم که درصورت نبود محدودیت برای عرضه نیز، “بازار دین” این عزیزان ، می توانست با “دین بازاری” دین فروشان از یک سو و “دین سنتی” توده های مردم از دیگر سو،رقابتی شانه به شانه داشته باشد!

نتیجه ی غیرقابل اجتناب سیاست زدایی از “دین” و نقد همه جانبه ی قرایت ایدولوژیک از آن ، به انضمام نقد “حماسه” و رواج روحیه ی “ضد قهرمان” ، اساسا این دسته از روشنفکران را در مواجهه با “محرم” و قیام امام حسین، خلع سلاح کرده است.در حالیکه طبیعی ترین نتیجه ی چنین نگاهی، تبدیل “حماسه” به “نوحه” است، من نمی دانم چرا با نگاه “عاقل اندر سفیه” به ماجرا نگاه می شود!»

در پاسخ گفتم:

۱)من فكر مي كنم در بحث شما پيش فرض هایی یا انتظاراتی که باهم ناسازگار است وجود دارد. مثلا قرار نیست نواندیش دینی با اسلام فرهنگی یا اسلام سیاسی هم آوردی کند و یا جای آن قرار بگیرد. اسلام فرهنگی در ایران بوده و خواهد بود و البته در هر دوره هم تغییراتی را تجربه می کند و یا اسلام سیاسی مثل گذشته رونق در افکار عمومی ندارد. انتقاد نواندیشان دینی ممکن است در ایجاد تغییرات در مناسک مردم و اسلام فرهنگی نقش داشته باشد ولی نواندیشی دینی قصد مسابقه با اسلام فرهنگی ندارد. اتفاقا خود اسلام فرهنگی و مردمی به شدت متکثر است. جريان نو انديشي ديني هميشه يك جريان انتقادی و نخبه گرا بوده و هست و احتمالا خواهد بود و اسلام فرهنگی هم به حیات خود ادامه داده و می دهد و مردم با آن زندگی کرده و می کنند.
٢) جريان هاي نخبه اي اگر امكان فعاليت داشته باشند غير مستقيم و در بلند مدت در اصلاح و احیای اسلام فرهنگی و سیاسی و جامعه تاثير گذار هستند. لذا جريان نو انديشي ديني هيچوقت دنبال اين نيست كه همان وزن جريان عظیم اسلام فرهنگي و مراسمی يا جريان داراي قدرت اسلام سياسي را داشته باشد.
٣) در ضمن توجه داشته باشید جدای از فعالیت و اثر نواندیشان دینی جامعه ايران تغييرات اجتماعي مدرن و مهيبي را دارد تجربه مي كند. اين تغييرات اجتماعی دارد هم اسلام فرهنگي و هم اسلام سياسي و هم اسلام رحمانی نواندیشان دینی را با يك پيشروي آرام دارد تغيير مي دهد و تغییر داده است.( مگر عزاداری جوانان بیست و پنج شهر ایران را در مراسم فوت خواننده پاپ مرحوم پاشایی یادتان رفته است. یا همین گزارش شبگردی ☝️دکتر حسینی را دوباره بخوانید تا تغییرات را حتی در مناسک سنتی عاشورا ببینید).
۴)البته اگر نوانديشي ديني بتواند در آزادی و امنيت كار كند هزينه تغييرات اجتماعی مزبور كمتر مي شود. و ما مي توانيم بجاي اينكه در جامعه مدرن بدقواره ایران هي دور و در جا بزنيم به طرف يك جامعه خوش قواره( يعني جامعه اي با توسعه يافتگي همه جانبه، پايدار و درون زا) به جلو حركت كنيم.

در یک نقد دیگر گفته شد:

«… اگر با حاکمیت باشد به نو انديشان دینی چنین فرصتی نخواهد داد و از طرف دیگر چنین مراسماتی سال به سال سطحی تر و قشری می شود .آیا نهاد های مدنی و نوانديشان باید بنشیند و منتظر فرصت باشند ؟یا راه حلی برای تغییر محتوای این آیین ها وجود دارد ؟»

در پاسخ گفتم:

۱)نه نه. نواندیشان نبايد بنشینند و نمی نشینند. عرصه جامعه مدرن فراخ است رشد فزاینده فردگرایی اجازه مهندسی از بالا را به اسلام سیاسی اقتدارگرا و حتی اسلام نواندیشان دینی نمی دهد. ما در جامعه فضاي عمومی و فضای آن لاين داريم و نواندیشان جامعه امكان حضور در رسانه ها را دارند و امکان تشکیل مجلس در نهاد های مدنی و در خانه ها را دارند. زندگي ادامه دارد.
٢) در ضمن در دوره اعتدال يك مقدار امكان بر گزاری مراسم نو انديشي ديني در جامعه مدنی بهتر شده است. جالب تر اینکه در محافل مذهبی سنتی هم روحانیان اخلاق گرایی مثل جناب میری دعوت می شوند.

پایان نقد ها و پاسخ ها.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *