چرا بدبین نیستم؟
▪️فقدان رفسنجانی به جریان چند لایه میانه روی و عقلانیت در جامعه سیاسی ایران لطمه نمی زند و ارتقا می دهد. چون همدردی فراگیری از سوی مردم نسبت به فوت او شکل گرفته است، این بدین معنا است که تخریب بیست ساله تند روها علیه او بی نتیجه بوده است.
▪️ به بیان دیگر همدردی مردمی در سطح ملی، بیست سال تخریب دولت پنهان و مردم انگیزان علیه او را خنثی و بی ثمر می کند.
▪️موج ملی همدری در فقدان رفسنجانی باعث می شود جامعه مدنی و جنبش مردمی (توسعه همه جانبه و حکمرانی خوب و دموکراتیک) ایران تقویت شود.
▪️در جریان اصلاحات «موقعیت مردمی» خاتمی و میر حسین و کروبی ارتقا پیدا می کند.
▪️از این پس درجریان اعتدال ارتقای جایگاه مردمی روحانی و ناطق نوری تا حدودی جای خالی رفسنجانی را در جامعه سیاسی پر خواهد کرد.
▪️در معادلات آینده سیاسی « تندروها» زیاد نمی توانند از رهبری مایه بگذارند. چون موج فراگیر همدردی مردمی نسبت به فوت هاشمی خنثی کننده بیست سال تخریب هاشمی ( بعنوان ریشه فتنه) خواهد بود. به بیان دیگر اگر تندروها قرار بود اقدامتشان موثر واقع شود، مرگ هاشمی می بایست یک رخداد معمولی می شد که نشد.
▪️مقام رهبری در پیامشان از اختلاف های خود با هاشمی بعنوان اختلافات «اجتهادی» یاد کردند. این در حالی است که بنیادگرایان و تندروها انتظار داشتند مقام رهبری از این اختلاف ها بعنوان اختلافات «فتنه گرانه» یاد کند.
▪️همدری فراگیر مردم با فوت هاشمی باعث می شود روحانیت سیاسی متوجه شوند که: این نهایتا مردم هستند که به کارنامه رجال تاثیر گذار نمره می دهند نه « سازمان صدا وسیما».
▪️رفسنجانی با عزت از دنیا رفت و جانش گرم بود و فوت او جامعه سیاسی ایران را گرم می کند. فوت او «توجه سیاسی» مردم را در آستانه انتخابات ۹۶ به شدت افزایش می دهد.
روحش شاد