چالشهای ملی-قومی ایران و اهمیت «میهن دوستی مسولانه»
طرح بحث
جامعه ایران مانند دیگر جوامع مدرن با انواع چالشها روبرو است- مثل چالشهای ناشی از شکاف سیاسی بین بالاییها و پایینیها؛ چالش ناشی از شکاف درآمدی میان طبقات؛ چالش مرکز-پیرامون و چالشهای دیگر. یکی از این چالشها چالشهای «هویتی» مانند چالش هویتیابیملی با هویتیابیقومی است. هدف این نوشته پرداختن به چالشهای ملی-قومی ایران و راه مواجهه با آن است.
چالشهای ملی
در شرایط فعلی چه شواهدی حکایت از وجود چالشهای ملی و قومی میکند؟ من ابتدا به دو چالش در «سطح ملی» اشاره میکنم. چالش اول اینکه بخش قدرتمندی از حکومت (قدرت بر حسب پول، رسانه و بوروکراسی امنیتی و غیر امنیتی) هویتملی ایران را در هویتشیعی بر اساس اعتقاد به ولایت فقیه تعریف میکند. در این هویتیابی مرزهای ایران نباید در چارچوب «دولت-ملت» رسمی ایران تعریف شود بلکه مرزهای ایران مرزهای «امت اسلامی» با قرائت شیعی است و رسالت این امت اسلامی ایجاد یک تمدن اسلامی-جهانی است. پیگیری این هویتیابی شیعی، ایران را با چالشهایی روبرو میکند. اول اینکه جمعیت اهل سنت ایران (لااقل ده درصد جمعیت ایران) و جمعیت عرفی ایران (به نظر من بیش از شصتدرصد از جمعیت ایران) با این نوع هویتیابی همراهی ندارند. دوم اینکه هویتیابیملی براساس شیعهگری با تجربه تاریخی و «همسرنوشتی» ایرانیان سازگار نیست. زیرا میراث فرهنگ ایرانی سه بخش دارد- بخش ادیان آن فقط مذهب شیعه نیست، بخش میراث ادبی-فرهنگی فارسی و بخش میراث مدرن مثل حکومت قانونی با ریشه مردمی. سوم اینکه پیگیری این هویتیابی شیعی از سوی حاکمیت (نه از سوی جامعهمدنی) نوع همکاری ایران را بعنوان یک کشور با کشورهای اسلامی و عربی با مشکل روبرو میکند که کرده است. بعنوان مثال در چهل سال گذشته ایران روابط درخور توجهی با مصر و عربستان نداشته است. چهارم اینکه پیگیری دیدگاه مذهبی-جهانی از سوی حاکمیت پروژهای پرهزینه به ضرر اقتصاد ملی است. در حالیکه در چهار دهه گذشته بیش از بیست کشور در جهان به کشورهای توسعهیافته با رشد بالای اقتصادی و تورم یک رقمی پیوستهاند، ایران به رغم منابع انسانی و مادیاش در این مدت با تورم دورقمی روبرو بوده و متوسط رشد اقتصادی ایران فقط دو و نیم درصد بوده است.
چالش ملی دوم ظهور مجدد ناسیونالیسم و ملیگرایی باستانگرا و غیردموکراتیک است. با افول جاذبه اسلامسیاسی و شیعهگرایی در مقام حکمرانی در ایران در میان مردم و خصوصا با مقاومت پیوسته بخشی از حاکمیت در مقابل روند «اصلاحجویی» در بیست سال گذشته و ضربه خوردن به جاذبه گفتار دموکراسی خواهی، عدهای از نخبگان در برابر اسلامگرایی از برساخت ملیگرایی (متکی بر اسطورههای ایران پیش از ورود اسلام) سخن میگویند. جالب است در این برساخت ملیگرایی خبری از نام و تقویت دموکراسی در گفتارشان نیست. به همین دلیل وقتی جمعیت محدودی (کمتر از هزار نفر) در اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ شعار سلطنتطلبانه «رضاشاه روحت شاد» را سر میدهند طرفداران ملیگرایی باستانگرا و غیردموکراتیک در رسانههای ماهوارهای مثل منوتو، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا و بیبیسی کوشش میکنند این شعار را صدها بار تکرار کنند و این شعار را بعنوان صدای مردم معترض نشان دهند. چرا ملیگرایی باستانگرا برای ایران چالشی است؟ چون بر فرض محال با حمایت قدرت خارجی (مثل آمریکای ترامپ، اسرائیل نتانیاهو و عربستان بنسلمان) این گفتمان باستانگرا و رمانتیک و اسطورهای بر ایران حاکم شود آنگاه طبقه متوسط فرهنگی و مدنی و دموکراسی خواه ایران و بعلاوه بخش بزرگ از جامعه مذهبی ایران در برابر این ملیگرایی باستانگرا صفتبندی خواهند کرد- یعنی تکرار صفبندی عظیم مردم ایران در برابر ناسیونالیسم باستانگرا و مخالف اسلام و شیعه در دوره پهلوی.
آثار چالشهای قومی
همانند چالشملی هماکنون حداقل ایران با سه چالش قومی روبرو است که علائم آن را میتوان در جامعه دید (در این نوشته به بلوچستان و ترکمنصحرا اشاره نشده و در نوشته دیگری به آن پرداخته میشود). چالش اول جریان واگرای «پانترکیسم» در نواحی ترکزبانها است. این جریان در ایران یک ایدئولوژی واگرایانه است که معتقد است تمام مردمان ترکتبار و ترکزبان باید تحت یک ملت و یک دولت واحد به رهبری دولت ترکیه متحد شوند. رگههایی از نفوذ این جریان را در یکصد سال اخیر را در شمالغرب ایران میتوان جستجو کرد که از حمایت جریانهایی در کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز برخوردار بودند و در شرایط فعلی ظهور آنرا در دو جا میتوان دید- یکی در شعارهای مخرب و واگرا در میان طرفداران تیم فوتبال تراکتور و دیگری در کانالها و گروهای تلگرامی پانترکیستی در فضای مجازی. چالش دوم جریان مسلح و واگرای حزب دموکرات و کومله در مناطق کردنشین ایران است.
اخیرا همه شاهد بودیم که تا دولت ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان به سازمان مجاهدین خلق ایران (موسوم به سازمان منافقین) روی خوش نشان داد نمایندگان حزب دموکرات کردستان هم به آمریکا رفتند و گفتند روی نیروی مسلح ما برای آزادی کردستان و ایران حساب کنید و پس از این سفرها حزب دموکرات در مرز مریوان به پایگاه نظامی جمهوری اسلامی حمله کردند و جان بیستوپنج سرباز را گرفتند. و این چالش چنان جدی شد که نیروهای مسلح ایران را به واکنش شدید واداشت. چالش سوم جریان جدایی طلب الاهوازی در میان عربهای خوزستان است. در اهمیت این چالش همین بس که گروه تروریستی داعش توانسته از میان نیروهای واگرای خوزستان جذب نیرو کند و به رژه نیروهای مسلح در سالروز جنگ (۳۱//۶/۹۷) در اهواز حمله کند و دهها نفر را مجروح و شهید کند.
چرایی بروز چالشهای ملی–قومی
چالشهای ملی-قومی در بزنگاههای مختلف در یکصد سال اخیر (مانند جریان واگرای پیشهوری و قاضی محمد در تشکیل جمهوری آذربایجان و مهاباد در دهه هزاروسیصدوبیست و جریان واگرا و خشونتگرای حزب دموکرات و کومله پس از انقلاب اسلامی در کردستان در دهه شصت یا ملیگرایی باستانگرای رضاشاه و یا مخالفت با ملیگرایی باستانگرا از موضع اسلام سیاسی پس از انقلاب اسلامی) هر کدام نیازمند تبیین و تعلیل مجزا است. با این همه در یک نگاه کلی میتوان به علل مهم جاذبه ملیگرایی و قومگراییواگرا در جامعه اشاره کرد. علت جاذبه ملیگرایی در جامعه ایران این است جامعه ایران تغییر کرده و مدرن شده و دیگر جامعه ایران یک جامعه با هویت روستایی و ایلی با چند شهر کوچک در قرن ۱۹ نیست، و واقعا مردم به یک «مای» فرامحلی و فراقومی بنام «ایرانیبودن» نیاز دارند و به همین دلیل همیشه ایدئولوژی ملیگرایانه جاذبه داشته و خواهد داشت. البته وقتی سلطنتطلبان قدرت را در ایران در دست داشتند این ملیگرایی را براساس امپراطوری با عظمت هخامنشی بنا میکردند و وقتی نیروهای اسلامگرا در ایران قدرت را بدست گرفتند ملیگرایی ایرانی را با اشاره به نقش ایرانیان و شیعیان در ایجاد تمدن اسلامی و یا نقش شیعه در ایجاد امپراتوری صفویه و یا نقش فرهنگ شهادتطلبی شیعه در بسیج ایرانیان در زمان جنگ هشت ساله تحمیلی با عراق، تفسیر کردند. و وقتی نیروهای اصلاحجو و دموکراسیخواه در حکومت ایران و جامعه مدنی ایران در دوره اصلاحات دستبالا را گرفتند ملیگراییایرانی محتوای «مدنی» و نه باستانگرانه گرفت و از اصل «ایران برای همه ایرانیان» دفاع شد. بنابراین باید توجه داشت ایرانیان به هویت جمعی ایرانی و دربرگیرنده نیاز دارند همچنان که به هویت خانوادگی، صنفی، محلی و غیره نیاز دارند. و محتوای دموکراتیک و غیردموکراتیک این ملیگرایی به تدبیر نیروهای سیاسی موجود در دولت و میزان قدرت و نوع گفتمان نیروهای جامعه مدنی بستگی دارد.
اتفاقا ناسیونالیسم قومی و واگرا هم مثل ملیگرایی ایرانی در جامعه زمینه دارد. وقتی در مناطق عربنشین، کردنشین و ترکزبان فقر باشد و میزان توسعه یافتگی ناعادلانه باشد و وقتی حکومت در ایران به طور برابر همه اقوام را نمایندگی نکند در این نواحی افراد و شهروندان ناکام تولید میشود. در چنین وضعیتی افراد ناکام و تحقیر شده مستعد این میشوند که خود را در چارچوب ایدئولوژیهای قومگرا و واگرا هویتیابی کنند و از واگرایی دفاع کنند.
راه درمان چالشهای ملی–قومی
اگر به تبیین فوق توجه کنیم متوجه میشویم که درمان چالشهای ملی-قومی راه آسانی ندارد. زیرا همیشه نیروهایی هستند که به ملیگرایی محتوای در برگیرنده ندهند و از آن طرف بخاطر وجود تبعیض و نابرابری در نواحی قومی ایدئولوژی قومگرا برای ناکامان جذابیت دارد. به بیان دیگر میتوان گفت چالشهای ملی-قومی یکی از خصائص همه جوامع مدرن از جمله جامعه ایران است. بعنوان مثال توجه به نمونه آمریکا درسآموز است. زیرا با اینکه دویست سال است که حکومت آمریکا مبتنی بر دموکراسی سکولار اداره میشود و کشور مهاجران است و از سطح توسعهیافتگی بالایی برخوردار است باز در این کشور شاهدیم که شصت میلیون آمریکایی میآیند به شخصیت ملیگرای افراطی و قلدری مثل ترامپ رای میدهند! و دولت ترامپ وقیحانه به مهاجران و فرزندان آنها بیاحترامی و حتیظلم میکند. بنابراین ریشهکنی چالشهای ملی-قومی موضوعی بغایت مشکل است و در این زمینه نباید به پاسخهای شعاری قومگرایان و یا ملیگرایان افراطی امید بست.
بااینهمه و با توجه به ملاحظه فوق میتوان در جهت درمان و مهار چالشهای ملی-قومی با برداشتن دو گام همپوشان قدم برداشت. یکی حرکت دولت و جامعهمدنی به سوی توسعه متوازن، پایدار و همهجانبه است. تا از طریق این فرایند مقداری از زمینههای فقر، نابرابری و تحقیر کم شود.
گام دوم این است که تا تحقق توسعه پایدار که فرایند بلند مدتی است باز دولت و جامعه مدنی و خصوصا صدا و سیما شایسته است که بجای ملیگرایی باستانگرا و یا مذهبی مروج «ملیگرایی مدنی» در ایران باشند. یعنی آن ملیگرایی که ایران را برای همه ایرانیان میخواهد. ملیگرایی مدنی و دموکراتیک در برابر انواع دیگر ملیگرایی عظمت طلب قرار میگیرد و باعث تهییج ناسیونالیسم قومی و واگرا نمیشود چون اقوام بخشی اساسی از «ملت مدنی ایران» خواهند بود.
چگونه میتوان ملیگراییمدنی را در ایران تقویت کرد؟ راه تشویق ملیگرایی مدنی تشویق و تعمیق حقوق برابر شهروندی برای همه هشتاد میلیون ایرانی است؛ راه آن تعمیق و گسترش حاکمیت برابر قانون و دموکراسی پارلمانی و فراگیر است؛ راه آن تاکید بر «همسرنوشتی» همه ایرانیان در خاورمیانه و جهان لغزنده کنونی است؛ راه آن در حفظ سرزمین، زبان مشترک و رابطه تعاملی و نقادانه با میراث سه گانه فرهنگ-دینی، ملی، مدرن-ایران است؛ راه آن تمرکز زدایی اداری و گسترش تصمیمگیری در نواحی ایران است؛ راه آن تقویت جامعه مدنی ملی و احترام و تقویت همه فرهنگهای نواحی است؛ راه آن تقویت دیپلماسی نرمال، تعاملی و مبتنی بر منافع ملی (بجای دیپلماسی استثنایی، تقابلی و رسالتی) در تعامل با کشورهای همسایه است؛ راه آن این است که ایران یکی از نیروهای اصلی ایجاد کننده «اتحادیهایقوی» (همچون اتحاد اروپا) متشکل از همه کشورهای همسایه در خاورمیانه باشد. به بیان دیگر ایران باید برای مهار جنگ های منطقهای و گسترش همکاریها در خاورمیانه مشوق ایجاد اتحادیهای از کشور ایران، ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان و دیگر کشورها باشد.
جمعبندی
همچنان که با ذکر مصادیق اشاره شد یکی از چالشهای جامعه ما مانند جوامع دیگر چالشهای ملی و قومی است. و درمان این چالشهای پرهزینه در خوزستان، کردستان و آذربایجان آسان نیست. از راهبردهای درمانگر این چالشها توسعه پایدار و همه جانبه و تقویت ملیگرایی مدنی بجای ملیگراییها عظمت طلبانه (چه از نوع باستانگرا و چه مذهبیگرا) است. نام دیگر ملیگراییمدنی (که با تقویت سازوکارهای دموکراسی تقویت میشود و ایران را برای همه ایرانیان میخواهد) «میهن دوستی مسولانه» است. ایرانیان چه آنان که در حکومتاند و چه آنان که در جامعهمدنی فعالاند و چه سایر شهروندان با تاسی به «میهندوستی مسولانه» است که میتوانند از پیچ بحرانساز ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان عبور کنند و کشور را به مسیر ساختن و توسعه پایدار و همه جانبه هدایت کنند.