چگونه میتوانیم در ایران به دموکراسی برسیم؟
ایرانیان برای ورود به مرحله تحکیم دموکراسی تلاش کرده و میکنند. یعنی تلاش میکنند به مرحلهای برسند که: اصل برابری سیاسی همه شهروندان از سوی همه نیروهای جامعه سیاسی به رسمیت شناخته شود؛ نظام رقابتی حزبی به رسمیت عملی شناخته شود؛ نیروهای جامعه مدنی از حق تشکلیابی و داشتن رسانه آزاد برخوردار باشند؛ همه نیروها نتایج انتخابات آزاد، سالم و عادلانه را به رسمیت بشناسند؛ در زمان بین دو انتخابات نیروی بازنده در انتخابات بتواند در جامعهمدنی و جامعهسیاسی بدون ترس از اکثریت پیروز فعالیت کند؛ زنان و مردان در حوزه عمومی از امکانات برابر برخوردار باشند؛ حوزه عمومی نقد و بررسی درباره مسائل اساسی جامعه آزاد و امن باشد؛ قاضی از همه قدرتها در جامعه مستقل باشد.
در ایران برای رسیدن به سازوکارها و مرحله مذکور یا تحکیم دموکراسی دهها سال است که تلاش میشود ولی هنوز ایران وارد «مرحله تحکیم دموکراسی» نشدهاست. سوال: ایران چگونه و از چه راهی میتواند وارد مرحله تحکیم دموکراسی شود؟ ما برای ثبات و توسعه پایدار کشور به تعمیق دموکراسی در ایران نیاز داریم. لذا همچنان پاسخ به سوال مذکور اهمیت دارد و یک بحث فانتزی یا زینتی نیست.
ادعای این نوشته این است اگر به فضای بحثها در جامعهسیاسی توجه کنیم میتوان برای رسیدن به مرحله تحکیم دموکراسی از پنج راه صحبت کرد که نویسنده از راه پنجم یا راه اصلاحطلبی دفاع میکند.
۱. راه طرفداران توسعه اقتصادی
این راه حداقل شش دهه هست که در ایران سابقه دارد. در این راه برای رسیدن به دموکراسی باید با کمک دولت و نیروهای مولد جامعه به تقویت فرایند «توسعهاقتصادی» کمک کرد. با رشد فرایند توسعه اقتصادی طبقهمتوسط قوی میشود و «بازار پویای اقتصادی» شکل میگیرد و با قدرتمند شدن جامعه و بدون نیاز به درگیر شدن با حکومت و ایجاد ناامنی در جامعه، اتوماتیکمان زمینه برای دموکراسی فراهم میشود. در این راه گویی دموکراسی «خودش» از راه میرسد. در سالهای اخیر هواداران بوروکرات و تکنوکرات این راه روز به روز کمتر شده است. زیرا در تجربه ایران با اینکه تاکنون نزدیک به ده برنامه توسعهاقتصادی اجرا شده است ولی بجای اینکه «دموکراسی» خودش از راه برسد و نهادینه شود بجایش یک «انقلاب آمده»، شکاف درآمدی زیاد شده و این شکاف دائم از «نخبگان پاپولیست» دلربایی میکند، به «حاکمیت حجیم، پرتعداد، رانتجو و اقتدارگرا» دامنزده، اقلیم ایران تخریب شده، به رشد طبقه متوسط کمک کرده ولی بعضی از لایههای آن «ضدمدنی و دموکراتیک» هستند. به بیان دیگر رشد و توسعه اقتصادی بدون عاملیت و نهادسازی دموکراتیک در میان نخبگان حکومتی، جامعهسیاسی و جامعهمدنی راه به دموکراسی نبرده و نمیبرد.
۲. راه اصولگرایی
اصولگرایان اولا زیاد نگران دموکراسی نیستند و آنرا پدیدهای غربی و بی ارتباط با فرهنگ دینی ایران میدانند. ثانیا معتقدند اگر منظور از دموکراسی «مردمگرایی» است ما در جمهوریاسلامی به دموکراسی واقعی که همان مردم سالاریدینی باشد، رسیدهایم. یعنی همین جمهوری اسلامی که نمایندگان مردم اول توسط روحانیان شورای نگهبان به کمک سازمانهای اطلاعاتی گزینش میشوند و بعد اسامی در اختیار مردم گذاشته میشود تا با رای خود آنها را انتخاب کنند. لذا از نظر اصولگرایان مشکل سیاسی ایران اساسا مردمسالاری نیست بلکه این مشکل، مشکل کسانی است که در ایران از پدیده مردمسالاری غربی دفاع میکنند. لذا از نظر اصولگرایان این جریان غربگرا (یا اصلاحطلبان و دگراندیشان را) در ایران باید از طریق مهار توسعه اقتصادی، نظارت استصوابی، صداوسیمای مکتبی، سپاه، بسیج، دادگاههای با قاضی خاص، اسلامی کردن علومانسانی (و در مواقع بحرانی با سیاست النصر بالرعب) کنترل کرد. یعنی همان فرایندی که با پایان جنگ بطور جدی از سوی اصولگرایان تندرو پیگیری شده و میشود و محصول آن بزرگ شدن هرچه بیشتر دولتموازی و دولتپنهان در برابر دولت رسمی در ایران است. با این همه راه مواجهه اصولگرایان با دموکراسی مشکلاتی را ایجاد کرده است: یکم) یک سیستم اداری عظیم، ناکارامد و رانتجو و مخل توسعه درست شده است. دوم ) جامعهمدنی ایران را با انواع پویشهای اعتراضی روبرو کرده است، بطوریکه اکثر انتخاباتها در ایران به جنبشهای موقت اعتراضی تبدیل میشود و پس از دیماه سال ۱۳۹۶ این موجهای اعتراضی کوبندهتر شده است و افق آنهم معلوم نیست. سوم) و از همه مهمتر اصولگرایان را پس از چهار دهه با بحران «دستاورد انقلاب اسلامی» روبرو کرده. زیرا پدیدههایی چون جامعه معتاد، اقتدارگرایی حجیم و ناکارامد، توسعه ناموزون، دولت موازی، این پدیدهها جزو وعدههای انقلاب اسلامی نبوده است. در ضمن تداوم این راه اصولیگرایی میتواند سپاه و بسیج را از وظائف دفاعی خود از کشور دور کند، به اعتبار حوزه علمیه قم در مقایسه با نجف لطمه وارد کند و مالا ایران را ناامن کند.
۳.راه براندازی ( نرم و خشن)
در این راه سخن بر سر این است که مهمترین مانع برای ورود ایران به مرحله تحکیم دموکراسی خود نظام جمهوری اسلامی است. لذا براندازان به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. البته براندازان دو دستهاند عدهای معتقدند جمهوری اسلامی با سلام و صلوات کنار نمیرود بلکه با کمک و حمایت خارجی (چه نظامی چه غیر نظامی)، اعمال تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی و حتی مردم، تشویق نیروهای واگرای قومی و تشویق مردم به اعتراض و شورش میتوان رژیم را سرنگون کرد که به آنها «براندازان سخت و خشن» میتوان گفت. نیروها و میلیشیای رجوی، پیشمرگان حزب دموکرات، کومله و پژاک و شهاللهیها حاملان براندازی سخت هستند. عدهای از براندازان هم از خشونت عریان دفاع نمیکنند ولی سقوط جمهوری اسلامی را در اثر فشار انقلاب مردم لازم میدانند. تیپ افرادی مثل شیرین عبادی حاملان این راه هستند که به آنها «براندازان نرم» میگویند. راه براندازان سخت و نرم لااقل چهار ایراد دارد. یکم) اینکه تصور میکنند جمهوری اسلامی یک رژیم پوشالی است. در صورتیکه جمهوری اسلامی مثل رژیم پهلوی کودتایی نیست و رژیمی است که به رغم داشتن بحران کارایی و حجیم بودن رژیمی است که همچنان در بخشی از جامعه نفوذ و شبکههای پایدار دارد. دوم) براندازی یعنی ایران را در شرایط کنونی خاورمیانه با دورهای از «بیدولتی و ناامنی» روبرو کردن.
به بیان دیگر براندازان علاقه ندارند هیچ درسی از تحولات بهار عربی در لیبی، مصر و سوریه بگیرند. سوم) راه براندازی آشکارا مخالف مرحله تحکیم دموکراسی است زیرا فرایند براندازی حتی اگر به سقوط جمهوری اسلامی منجر شود احتمالا برای دو دهه جامعه ایران را به صورت امنیتی دوقطبی میکند. چون براندازان برای براندازی جمهوری لااقل خود را با سیدرصد جامعه ایران درگیر می کنند لذا بجای دموکراسی در ایران درهای جهنم بر روی ایران باز میشود. چهارم) به نظر من راه براندازان اگر در ایران زمینه پیدا کند بیش از اینکه به تغییر رژیم کمک کند یا ایران را وارد مرحله تحکیم دموکراسی کند ایران را وارد دورهای از «نظامیگری و پوتینیسم» میکند.
۴. راه تحولطلبی
تحولطلبان برای رسیدن به دموکراسی در ایران نمیخواهند راه براندازان را بروند و از طرفی دیگر راه اصلاحطلبان را هم ناکارآمد میدانند و شرایط ایران را در وضع انسداد اصلاحات میبینند و اعتدالگرایی را هم ناکام میدانند. تحولطلبان هم مانند سرنگونیطلبان مانع اصلی دموکراسی در ایران را جمهوری اسلامی میدانند ولی به دنبال قدرتخارجی نیستند و از تحریم اقتصادی علیه مردم ایران دفاع نمی کنند. آنها میگویند عامل تعیین کننده تغییر سیاسی و حرکت به سوی دموکراسی در ایران قدرتمند شدن جامعهمدنی است. با قدرت جامعه مدنی میتوان رفراندوم تغییر حکومت را به جمهوری اسلامی تحمیل کرد. به بیان دیگر تحولطلبان برای رسیدن به تغییر رژیم و دموکراسی به راه انقلابهای متعارف اعتقاد ندارند بلکه به «انقلاب آرام» و یا «اصقلاب» فکر میکنند. یعنی در هدف انقلابیاند و دنبال تغییر رژیماند ولی در روش کاربرد خشونت را ترویج نمیکنند. سوال: از نظر تحولطلبان چگونه جامعهمدنی قدرت پیدا میکند؟ از نظر آنها مهمترین تاکتیک قدرت بخش به جامعه مدنی انجام «تظاهرات مستمر و اعتصابات صنفی» در سراسر ایران است. راه تحول طلبی نیز حداقل چهار اشکال دارد. یکم) اگر تحول طلبان اصلاحطلبان را بی قدرت میدانند چگونه تحولطلبی را برای ایجاد تغییر قدرتمند میدانند!! دوم) راه تحولطلبی نیز جامعه را با دورهای از بی دولتی و ناامنی روبرو میکند. سوم) چون این راه با صراحت بر تغییر رژیم (نه اصلاح رژیم) تاکید میکند باز مثل راه براندازی جامعه را هرچند خفیفتر دوقطبی میکند و شرایط دوقطبی اساسا ربطی به شرایط همزیستی دموکراتیک ندارد. چهارم) در ضمن تحولطلبان بیش از آنکه با براندازان مشکل داشته باشند با هوادران جمهوری اسلامی مشکل دارند.
۵. راه اصلاحطلبی
توجه داشته باشید من در اینجا از راه اصلاحطلبی (نه اصلاحطلبان) برای رسیدن به دمکراسی صحبت میکنم. به نظر من استمرار بر راه اصلاحطلبی در برابر چهار راه دیگر در حرکت به سوی دموکراسی قابل دفاعتر است (ولی در عمل ممکن است اصلاحطلبان ضعیف عمل کنند).
هدف اصلاحطلبی در ایران نیز رسیدن به مرحله تحکیم دموکراسی در ایران است که در ابتدای این نوشته به مشخصات ورود به مرحله دموکراسی اشاره شد. در راه اصلاحطلبی یکم) برای رسیدن به مرحله تحکیم دموکراسی «اصلاح رژیم» و نه «تغییر رژیم» اهمیت دارد. دوم) برای اصلاحطلبان امنیت ایران و نقش نیروهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی اعم از ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی در حفظ ایران کلیدی است. و نقد اصلاحطلبان این است که نیروهای نظامی خصوصا سپاه و بسیج وظیفه ذاتی خود را باید انجام دهند و در نقش هلدینگهای بزرگ اقتصادی، سازمانهای بزرگ فرهنگی-رسانهای و احزاب سیاسی در قلمرو حکمرانی ظاهر نشوند. سوم) اصلاحطلبان تا رسیدن به مرحله تحکیم دموکراسی از دولت انتظار پیگیری «سیاستهای اقتصادی و اجتماعی» را دارند که مشکلات مردم را کم میکند و به طور جدی حامی «چتر حمایتی از اقشار ضعیف» هستند. چهارم) اصلاحطلبان دنبال حذف اصولگرایان نیستند بلکه اصولگرایان یک پایه نظام رقابتی و حزبی در مرحله تحکیم دموکراسی هستند. و اصلاحطلبان دنبال این هستند که اصولگرایان قاعده برابر سیاسی و آزاد، سالم و عادلانه بودن انتخابات را بپذیرند. پنجم) اصلاحطلبان بر خلاف اصولگرایان عامل اصلی قدرت جمهوری اسلامی را در مردمداری (یا همان گشایش سیاسی و مدنی) در داخل و در خارج التزام به سیاست خارجی نرمال و مبتنی بر تعامل با دنیا بر اساس منافع ملی میدانند. ششم) اصلاحطلبان هم از تقویت جامعه مدنی ایران از طریق شناسایی حق اعتراض مردم، تشکلیابی صنفی و مدنی، رسانههای مستقل و فضایآنلاین و شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای جمعی دفاع میکنند. ولی اگر حق اعتراض خیابانی به خشونت و ناامنی کشیده شود از آن دفاع نمیکنند. هفتم) در راه اصلاحات از تشکلیابی اصلاحطلب و اصولگرا دفاع میشود و اعتقاد بر این است که دگراندیشان چپ و ملی هم حقتشکلیابی سیاسی دارند. هشتم) اصلاحطلبان از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه دفاع میکنند.
نهم) اصلاحطلبان از اصلاحات حقوقی و ساختاری هم با آماده شدن شرایط دفاع میکنند. مهمترین مولفه برای اماده شدن شرایط این است که در حوزه عمومی بین نیروهای حاکمیتی و جامعهمدنی قبل از هرگونه رفراندومی بر اموری که باید اصلاح شود توافق صورت بگیرد. به بیان ما برای ورود به مرحله تحکیم دموکراسی قبل از هرچیز به «پیمان مشترک» میان نیروهای اصلی جامعه نیاز داریم. به همین دلیل اصلاحطلبان در شرایط لغزنده خاورمیانه بیش از هرچیز بر امنیت ایران، بر دفاع از گفتگو میان نیروهای اصلی جامعهمدنی و حاکمیت و قدرت یافتن جامعهمدنی برای رسیدن به یک «پیمان و قرار مشترک» دفاع میکنند.
جمعبندی
همچنانکه اشاره شد برای رسیدن به مرحله تحکیم دموکراسی در ایران راه اصلاحات از چهار راه دیگر قابل دفاع تر است. و اتفاقا راه اصولگرایی، و راه براندازی و راه تحولطلبی در جهت تقویت دموکراسی نیست بلکه در جهت دوقطبی کردن جامعه و یا ناامن کردن آن است. ممکن است که گفته شود که راه اصلاحطلبی آهسته و حوصلهسر بر است، که البته سخن درستی است. ولی همچنان که گفته شد برای تقویت دموکراسی راهی بهتر از اصلاحات سراغ نداریم. و حرکت «تدریجی» به سوی دموکراسی بهتر از آن است که درهای جهنم بر روی آن باز شود.