گرانیگاه بحثهای اصلاحجویان در کجا است؟
▪️برای برون رفت از این وضعیت بحرانی چه میتوان کرد؟ یک راه کم هزینه و موثر این است که حاکمیت و «بیت» انجام «اصلاحات موثر» را (که مختصات عمده این اصلاحات قبول گشایس سیاسی، حاکمیت برابر قانون برای همه ایرانیان، قوه قضائیه مستقل، دور شدن از نظارت استصوابی، قبول دیپلماسی متعارف و نرمال بجای دیپلماسی تقابلی و رسالتی و صداوسیمای مردمی است) بپذیرد.
▪️ولی ظاهرا تاکنون علامت پذیرش این اصلاحات از سوی حاکمیت به چشم نمیآید و حتی گفته میشود اگر حاکمیت چنین اراده اصلاحی هم پیدا بکند نیروها و محافل قدرتمند دولت پنهان مقاومت خواهند کرد.
▪️لذا سوال کلیدی برای اصلاحجویان این است: در شرایطی که حاکمیت، جامعه و اصلاحطلبان با بحران روبرو هستند و در شرایطی که همچنان حاکمیت در پذیرش اصلاحات مقاومت میکند، راه نجات کشور و اصلاح امور جامعه کدام است؟ به نظر من با توجه به مجموع نظرات در پاسخ به سوال مذکور میتوان دو راهبرد کلان را از درون این نظرات بیرون کشید؟
▪️یکی راه جذاب ولی پر خطر تاکید بر «اصلاحات ساختاری» و دیگری راه کمهزینه ولی غیر جذاب و کم تاثیر تاکید بر «اصلاحات رایج» است.(در ضمن من راه «سرنگونیطلبان» را در نوشته دیگری نقد و رد کردهام زیرا این راه که عمدتا تکیهگاهش بر نقش ائتلاف ترامپ، نتانیاهو بنسلمان علیه ایران است درهای جهنم را بر روی ایران باز میکند).
راه اصلاحات ساختاری
در این نگاه راه نجات کشور تغییر حکومت ایران به یک «جمهوری دموکرات و سکولار» بر اساس مبارزات مدنی و خشونتپرهیزانه و بدور از دخالت خارجی در جامعه است. به بیان دیگر در این راه گفته میشود نیروی طالب تغییر باید در طرف جامعه بایستد و با قدرت بسیج مردم در جامعه نهاد حکومت را تغییر داد. محسن کدیور از زمره محققانی است که هم از منظر اندیشه سیاسی و هم از منظر دینی دلیل آورده است که جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر و جریان اصلاحطلبان سیاسی موجود در کشور دیگر جریانی عقیم هست. نظر ایشان در نوشته «اصلاحات ساختاری و نظام اصلاحناپذیر » قابل مراجعه در کانال @Mohsen_Kadivar_Official آمده است.
البته توجه کنیم که طرفداران ایده فوق و مخالفان گفتمان «اقتدارگرایی حکومتی» و گفتمان «اصلاحطلبی حکومتی» به عمل یک نیروی ناآشکار و عظیم و سیال که در اختیار حکومت نیست در آینده امیدوارند. و آن اینکه میگویند در ایران میلیونها تحصیلکرده داریم (حدود پانزده میلیون نفر) و این افراد از طریق فضای آنلاین به هم مرتبط شدهاند و مطلعاند و زیر تیغ سانسور خبری نیستند. آنها میگویند برای این نیرو گفتمان «جمهوری دموکراتیک و سکولار » جذابیت دارد نه گفتمان «اصلاحطلبی حکومتی». این تحلیلگران میگویند این نیروی عظیم و ناآشکار خشونتطلب نیست که اجازه بدهد ایران ناامن بشود. آنها میگویند آثار این نیرو قبلا در جنبش سبز ۸۸ دیده شد و در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ خودی نشان داد و در اعتراضات دیماه ۹۶ تماشاچی بود و در آینده به تحقق «جمهوری دموکراتیک و سکولار » کمک خواهد کرد.
به نظر من راهبرد «اصلاحات ساختاری» مزبور حداقل سه مشکل اساسی دارد. یکی پرریسک بودن این راه برای ایران در خاورمیانه کنونی است. به بیان دیگر راه حل امثال جناب دکتر کدیور به موضوع «هم سرنوشتی ایران و جمهوری اسلامی» توجهی ندارد. دوم اینکه او پاسخ نمیدهد که وقتی حاکمیت به تقاضای اصلاحات درون نظام از سوی جامعه تن نمیدهد نیروهای طالب تغییر چگونه و با چه قدرت اجتماعی میتوانند نیروی آن پانزده میلیون را نقد کنند و رفراندوم تغییر حکومت را به حاکمیت بقبولانند. سوم اینکه طرفداران اصلاحات ساختاری وقتی به آن نیروی عظیم و ناآشکار اشاره میکنند از این موضوع غافلاند که خیزشهای فوق در ربط با فضاهای انتخاباتی رخ داده و این فضاهای انتخاباتی اتفاقا به ویژگیهای نیمه دموکراتیک جمهوری اسلامی و عمل فعال اصلاحطلبان حکومتی نیز ربط دارد. با این همه و به رغم سه نقد مزبور راه حل اصلاحات ساختاری برای بخشی از ناامیدان و ناکامان جامعه جذاب است (در ضمن در شرایط فعلی یعنی در ۳۰/۵/۹۷ پیمایشی که میزان جذابیت این راه اصلاحاتساختاری را در کل افکار عمومی جامعه ایران نشان بدهد، من در اختیار ندارم).
راهحل اصلاحات رایج
در این راه اعتقاد بر این است که به رغم همه بحرانها و موانع موجود همچنان باید مطالبه تغییر و اصلاح را (یا همان گشایش سیاسی داخلی و دیپلماسی نرمال و تعاملی را) در چارچوب گفتمان جمهوری اسلامی و در تعامل با حاکمیت و «بیت» پیگیری کرد. راهی که گفته میشود برای جمعیت معترض ایران جذاب نیست و حتی بعضی از اصلاحطلبان هم معتقدند اثر بخشی این راه برای نجات ایران معلوم نیست و زمان را برای مهار بحرانها از دست عقلای جامعه میگیرد. با اینهمه این راه حل و راهبرد بر محورهای زیر استوار است.
➖تغییر رژیم و تغییر جمهوری اسلامی پروژهای و تصمیمی با ریسک بالا برای تمامیت ایران و مردم آن است. و نیروی سیاسی عاقل (مثل جریان اصلی اصلاحات) نباید تصمیم بزرگی که نتواند نتایج منفی آن را کنترل کند بگیرد.
➖بجای تغییر جمهوری اسلامی همچنان باید بر اصلاح درون سیستمی نظام تاکید داشت اگرچه اصلاحات با مقاومت روبرو میشود و مردم را خسته کرده است. ولی از آنجا که بحرانها نظام را تحت فشار قرار داده مالا و با تاخیر جمهوری اسلامی به پذیرش اصلاحات راه خواهد داد.
➖همچنان تا اطلاع ثانوی می توان برای تغییر امور در درون گفتمان جمهوری اسلامی فعالیت کرد زیرا گفتمانهای بیرون جمهوری اسلامی فعلا نیروی تغییر قابل دفاع و بی خطر برای سرنوشت جامعه و ایران نیستند.
➖برای نزدیک شدن به «تفکیک نهاد سیاسی از نهاد دینی» که یکی از خصایص دموکراسی و حکمرانی خوب است باید از طریق ایجاد اجماع (یا ایجاد قدرت اجتماعیاجماعی بجای قدرت اجتماعی ناشی از اعتراض خیابانی) در درون همین جمهوری اسلامی به آن نزدیک شد نه از طریق تقابل با حاکمیت و بیت.
➖توجه داشته باشیم همه کشورها، دولتها و قدرتهای سیاسی با ثبات جهان حتی دولتهای با سابقه پایدار دموکراتیک یک قدرت اجتماعی و اجماعی و ضمانت کننده و تعادل بخش و نانوشته در جامعه دارند.
بعنوان مثال قدرت اجتماعی و اجماعی نانوشته در انگلستان مجلس اعیان، خانواده سلطنت، دو حزب کارگر و محافظهکار و سرمایهداران بزرگ و سندیکاها هستند که دموکراسی پارلمانی این کشور روی آن کار میکند. سوال این است که در ایران این قدرت اجتماعی در کجا است؟ متفکرانی مثل سید حسین نصر در زمان پهلوی این قدرت را در خانوادههای قاجار و در دربار و در پیوند با روحانیت میدیدند. به نظر من در شرایط فعلی در ایران دولت موازی به تشکیل قدرت اجتماعی و اجماعی ضربه جدی زده است. متاسفانه این قدرت اجتماعی در ایران در میان شخصیتها و خانوادههای انقلاب، یا تولید کنندگان، یا احزاب تاریخی یا روشنفکران طبقه متوسط یا روحانیان غیر ایدئولوژیک یا تشکلهای کارگری یا کم جان است و یا ضعیف شده است بلکه این قدرت اجتماعی فعلا تاحدودی در مراجع تقلید، بیت (و حامیان سپاهیاش) و جبهه اصلاحطلبان و اصولگرایان و تعداد زیادی از «افراد صاحب نفوذ و شخصیتهای مرجع» و شبکههای اجتماعی در سراسر کشور هست. متاسفانه در میان این قدرت اجتماعی نحوه بهبود بخشی عملکرد حاکمیت مورد اجماع نیست. به بیان دیگر باید کوشش کرد که این قدرت اجتماعی از اصلاحات بوسیله حاکمیت دفاع کند و مدافع حاکمیت برابر قانون و دموکراسی پارلمانی با ثبات و مبتنی بر رای مردم بشود.
➖ظریف اینکه با توجه به ضعف فوق در شرایط فعلی مشکل دیگر ایران این است که هسته سخت قدرت در حاکمیت می خواهد «تمام دولت رسمی و مبتنی بر رای» را هم در کنترل داشته باشد که عملا نمیشود (با اینکه سپاه، قوه قضاییه، صداوسیما و هلدینگهای بزرگ اقتصادی را برای این کنترل تجهیز کرده است). چون اگر هسته سخت و «بیت» بخواهد همه قدرت را داشته باشد در «جامعه مطالباتی و مدرن ایران» باید پاسخگو باشد، که نیست. و اگر بخواهد پاسخگو باشد یک قدرتی میشود که هرکسی میتواند مثل رئیس جمهور پس از چهار سال لرزانش کند (یعنی همین وضعیتی که در فضای آنلاین شاهد آن هستیم). لذا بقا و تداوم هسته سخت حاکمیت این است که به همان «محدوده هسته سخت قدرت» خود را محدود کند و اجازه بدهد دموکراسی پارلمانی در ایران درست کار کند.
➖در این نگاه اصلاحات بیست ساله در مجموع قابل دفاع است چون از یک طرف جامعه مدنی ایران را ورزیده کرده است که می بینیم اینک نیروهای این جامعه به هر تغییری با هر روشی مثل دهه پنجاه تن نمیدهد و از طرفی دیگر در درون گفتمان جمهوری اسلامی دنبال «هسته قدرت پایدار ولی محدود» است.
➖باز در این نگاه در این بیست سال اصلاحطلبی به لحاظ سلبی موفق هم بوده است. زیرا در دوره احمدی نژاد هسته سخت قدرت میخواست پروژه ایجاد «حکومت اسلامی» بجای «جمهوری اسلامی» را اجرا کند که با مقاومت جریان اصلاحات و جامعهمدنی روبرو شد و تاکنون نتوانسته است چنین کند. ولی اصلاحات از لحاظ ایجابی تا رسیدن به هدفش (ورود ایران به مرحله تحکیم دموکراسی) و در شرایط فعلی عبور از بحرانهای اقتصادی و ترامپیسم افق سختی را در پیش دارد.
➖میتوان گفت هسته اصلی قدرت پیشرونده و غیرپاسخگو یکی از علل بوجود امدن جامعه ناراضی و اعتراضی ایران است. (در ضمن بر حساسیت این بحث در دوره کنونی جانشینی بیشتر افزوده شده است).
جمعبندی
گرانیگاه بحثهای دلسوزان و اصلاحجویان کشور را حول دو راه فوق (اصلاحات ساختاری یا اصلاحات رایج) میتوان صورت بندی کرد. شایسته است همه کسانیکه که خود را در برابر آینده ایران مسول میدانند درباره ابعاد و پیامدهای گوناگون این دو راه همفکری کنند تا حداقل نیروهای جامعه مدنی با اجماع حرکت کنند. (البته من با توجه به شرایط کنونی جامعه در نوشتههای خود از راه دوم دفاع کرده و میکنم).