راه حل، خود به عامل تشدید بحران تبدیل شدهاست.
بلوک قدرت از سال ۱۳۹۶ به بعد راه نجات کشور را در تشکیل “دولت یکدست” دید. و جسورانه با از کار انداختن سازوکارهای جمهوریت نظام سیاسی، این “دولت یکدست” را تشکیل داد.
پس از دو سال روشن شده که این دولت بجای کاهش بحرانها، خود بحران ساز شده است. وضعیت معیشت مردم بدتر شده و کشور همچنان در تحریمها دستوپا میزند و کثیری از آحاد جامعه در افق آینده بهبود شرایط زندگی خود را نمیبینند-جامعه بیافق.
دلایل شکست “دولتیکدست” زیاد است. یکی از دلایلش این است که بالاترین مقامات این دولت، اصول اولیه کشورداری را با شعارهای مرامی زیرپا میگذارند.
بعنوان نمونه احمد وحیدی مهمترین وزیر کابینه و مسول امنیت کشور در جامعه ناراضی ایران میگوید:
“علیرغم روی کار آمدن دولت سیزدهم در برخی از بخشهای کشور، در کاهش استفاده از مدیران و مسئولین میانی دولت قبل و نیز تغییرات و جابجاییهای صورت پذیرفته، سرعتمان کند است و متأسفانه استقرار مسئولین دولت سیزدهم در برخی نقاط با سرعت خوبی پیش نرفته است.”
آقای وزیر توجه ندارد که سازمان اداری کشور ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. کارکنان بوروکراسی خصوصا مدیران میانی باید تخصص، تجربه و سابقهکار و دستآورد قبلی داشته باشند. بوروکراسی دولت حافظ تجربه جمعی در اداره کشور است.
اما وزیر کشور میگوید مدیر میانی نباید از دولت قبل باشد، گویی بوروکراسی تیول گروهی است که با مهندسی در انتخابات بر دولت مسلط شدهاند. اتفاقا وقتی شایستهگزینی به نام مرام یک جمع زیر پا گذاشته میشود اول کارایی بوروکراسی در خدمت رسانی به مردم کم میشود و دوم درب فساد اداری بیشتر باز میشود.
البته ضدیت با شایستهگزینی در اداره کشور، فقط مخصوص دولت رئیسی نیست، اما این دولت از حد گذشته است و در طراز “خالصسازان و پایدارچیها” (یعنی نیروهای عمدتا ناکارآمد و در زبان پرمدعا) عمل میکند. از همه بدتر، این دولت متوجه نیست با شخمزدن بوروکراسی بحرانهای کشور مهار نمیشود، بلکه بدتر میشود.
به نظر میرسد بر شرایط بحرانی کشور یک نیروی بحرانساز اضافه شده است و آن نیروی “خودبرانداز” درون دولت است.