پیامدهای سیاستهای خصمانه آمریکا و راه برونرفت از آن
خروج یکطرفه و ضد حقوق بینالملل دولت آمریکا از برجام (توافقی که انجامش با مشارکت شش کشور و به مدت ده سال طول کشیده بود) یا تروریست نامیدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ازجمله سیاستهای خصمانه دولت ترامپ در مسیر ضربه زدن به جمهوری اسلامی و در نهایت به ایران است. اما این سیاستهای خصمانه چه پیامدهایی برای ایران دارد؟ و در برابرش چه باید باید کرد؟ در نوشتار زیر سعی شده تا به این دو سوال پاسخ داده شود.
پیامدها
۱- این سیاستها اثری مثبت اما کوتاه مدت بر انسجام میان هسته اصلی قدرت و دولت دارند، انسجامی که در رویایی با تهدیدات امنیتی بیشتر میشود.
۲- در چنین شرایطی که قدرت قلدری مثل آمریکا ایران را تهدید میکند، بخش میانی جامعه، با وجود اینکه سالهاست از وضعیت سیاسی کشور ناراضی هستند، اما چون نگران سرنوشت ایران هستند، از مطالبهگری خود از نظام سیاسی میکاهند.
۳- اوضاع اقتصادی ایران قبل از تهدید مستقیم ایران از سوی آمریکا از رکود، تورم، گرانی و رشد منفی اقتصادی رنج میبرد. متاسفانه با تداوم تحریمها و تهدیدهای آمریکا اقتصاد ایران «کوچکتر» هم خواهد شد. تا جاییکه ممکن است دولت مجبور شود به تدریج برای تامین حداقلهای معیشت مردم ایران از سیاستهای سهمیهبندی و کوپنی استفاده کند.
۴- عرصه عمل میانهروها و اصلاحجویان برای تشویق هسته قدرت به انجام اصلاحات در سیاستهای داخلی و اقتصادی تضعیف میشود و متاسفانه عرصه برای «انواع رادیکالیسم»، هم در اپوزیسیون و هم پوزیسیون فراهمتر میشود مانند: اصولگرایان تندرو، سوسیالیستهای افراطی، ملیگراهای شاهی، روشنفکرهای پستمدرن غیرمسئول و ضد همه چیز.
۵- فرصت برای معالجه ریشههای معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران کمتر میشود و فضای نظامیگری و دشمنستیزی (عمدتاً شعاری) تقویت میشود.
۶- امکان جبران و بازسازی خسارتهای عظیم سیل ۹۸ که ضربهای انسانی و اقتصادی به ایران بود، دشوار و مدت آن طولانی میشود. (ضمن اینکه به ابعاد مثبت حجم باران در ترمیم سالها خشکسالی اشاره میشود.)
۷- پیامدهای منفی سیاستهای خصمانه آمریکا علیه ایران و تداوم سیاستهای غلط در گذشته و سیاستهای ضد اصلاحات دولت موازی، در پایگاه اجتماعی نظام سیاسی ایران مشکل ایجاد کرده و این مشکلات ادامه پیدا میکند. از جمله مشکلاتی که در پایگاه نیروهای مذهبی حامی نظام مشاهده میشود میتوان به این نمونه اشاره کرد که خانوادههای مذهبی در پاسخگویی به فرزندان، نوهها، همسایهها و دوستانشان نسبت به ناکارامدی و فساد نهادهای عمومی مستاصل شدهاند، حتی بیدفاع، محاصره و منفعل به نظر میرسند-به نظر میرسد که هسته قدرت در ایران به این نقطه ضعف کلیدی توجه ندارد و فعلاً با رجزخوانی تبلیغاتی رسانههای فراگیر دوپینگ میکند.
۸- هم اکنون که به حوزه عمومی و بحثهای عمومی توجه میکنیم، بی اعتمادی نسبت به برون رفت ایران از وضعیت بغرنج فعلی (در چارچوب نظام، اصلاحات و انتخابات) بالا است و بجای شنیدن صدای اصلاحات در درون نظام صدای «نظامیگری» و «سرنگونیطلبی» شنیده میشود.
راه برونرفت؟
۱- در شرایط کنونی، هسته اصلی قدرت، دولت و جامعه مدنی مطلقاً نباید در برابر ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان فاشیست ضعف نشان داده و همچنان سیاست «نه سازش و نه جنگ» با آمریکا را ادامه دهد. نباید سیاستی را پیش گرفت که به ترامپ اجازه بدهد از میان کشورهای اروپایی، هند، روسیه، چین، ژاپن و کره علیه ما یارگیری کند. ایران نباید همچون دوره احمدی نژاد به دنبال رجزخوانیهای تو خالی مبتنی بر مدیریت جهانی و محو کشورها باشد و خود را در برابر افکار عمومی و دیگر دولتهای جهان قرار دهد.
۲- در شرایط «نه سازش و نه جنگ»، هسته اصلی قدرت باید نسبت به شرایط گلخانهای که صدا و سیما و دستگاه تبلیغاتی نظام برای مقامات ایجاد میکنند هشیار باشند، تا مقامات از واقعگرایی دور نشوند و در هنگام تصمیمگیری به عدم توازن در موازنه قوا بین ایران و آمریکا توجه داشته باشند. در شرایط کنونی، آمریکا، ایران را وارد جنگی روانی-رسانهای و جنگ اقتصادی تمام عیاری کرده است، و تنها راه عبور ایران از این جنگ رسانهای (حداقل تا زمانی که ترامپ بر سر کار است) اولاً تکیه نظام سیاسی ایران به نیروهای داخلی و مردمی و ثانیاً پرهیز از درگیری عملی با نیروهای نظامی آمریکا در منطقه است. ایران مطلقاً نباید شروع کننده برخوردهای رو در رو با آمریکا باشد. ورود ایران به تقابل عملی نظامی با آمریکا قبل از آنها خطایی راهبردی است و ایران کنونی تحمل چنین خطایی را ندارد. اما اگر ابتدا نیروهای آمریکا وارد فاز برخورد نظامی با ایران بشوند، دفاع ما در برابر ترامپ فاشیست، در چشم افکار عمومی و دولتهای جهان اقدامی مشروع است.
۳- ترمیم پایگاه اجتماعی نظام سیاسی و جریانهای حامی آن (مثل اصولگرایان و اصلاحطلبان و اقشار محذوف) مهمترین نقطه اتکا و قدرت نظام سیاسی است. این پایگاهها در شرایط فعلی به شدت آسیب دیده است و این آسیب آشکارا در نظر سنجیها مشاهده میشود. ولی متاسفانه دولت موازی سطحینگر آنرا پیروزی خود میداند!
۴- تجدید نظر در «راهبردهای غلطی» که ایران را به اینجا کشانده است. تا وقتی این راهبردهای غلط در دستور کار است هم نظام و هم ایران فرصت و زمان را برای مهار معضلات جامعه از دست میدهد و ایران فقیرتر میشود. تداوم سیاستهایی چون: سیاست خارجی دوگانه (ایجاد برجام و ضدیت با برجام)، تداوم سیاست اقتصادی خصولتی-غیرشفاف، دخالت نیروهای نظامی در اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی، مهندسی فرایند انتخابات، حمایت از گروه ویژه قاضیان برای برخورد با منتقدان، ستیز با نمایندگان اقشار عمومی در جامعه مدنی از سوی دولت موازی و صدا و سیمای مبتنی بر مهندسی افکار عمومی، اوضاع ایران را به این روز کشانده است. هسته اصلی قدرت میتواند بدون سازش در برابر دشمن خارجی، سیاستها و راهبردهای غلط گذشته را تصحیح کند تا ایران قوی شود. جز این راه دیگری متصور نیست.
۵- هسته اصلی قدرت و دولت باید از همه ظرفیتهای کارشناسی و مدیریتی جامعه برای سازماندهی «معیشت مردم در شرایط بحران» استفاده کند. با مدیران نا آزموده در اقتصاد و با سیاست چاپ پول (در زیر اصطلاحات توجیهی و به اصطلاح تئوریک) نمیتوان دوره بحران اقتصادی کنونی را به سلامت پشت سر گذاشت.
۶- اکنون وقت «ایراندوستی مسئولانه نیروهای جامعه مدنی» در دفاع از ایران است. چندین دهه است که نیروهای جامعه مدنی از سوی حاکمیت ایران بیمهری دیدهاند و به واسطه خطاهای راهبردی حاکمیت، فرصتهای توسعه پایدار و همه جانبه از ایران دریغ شده است، با این همه، راه نجات ایران این نیست که «ببینیم کی اوضاع به هم میریزد.
» سرنگونیطلبی با حمایت خارجی، سیاستی که وطن فروشان در خارج از کشور آن را دنبال میکنند درهای جهنم را به روی ایران باز میکند. در این شرایط حساس جامعه مدنی باید به نظام سیاسی کمک کند تا بتوانیم به سلامت از توطئهای که ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان علیه ایران به راه انداختهاند عبور کنیم. در مقابل نظام سیاسی با اصلاح راهبردهای غلط گذشته فقط به حمایت «همه» مردم تکیه کند نه «بعضی» از مردم. حاکمیت نباید اسیر شرایط گلخانهای که رسانههای رسمی برایش میسازند شود و زمان را از دست بدهد.