چهار نمونه نمادين در معرفى «ناركارامدى نظام تدبير» ايران و «تداوم جنبش سرد»
- يكي از نماد هاى “ناكارامدى نظام تدبير” در ايران اين است كه فقرا اصلا نمى توانند سفر كنند ولى آنهايي كه هم مي توانند سفر كنند مثل روزهاى هفته در داخل شهر ها در ترافيك جاده هاى شمال نمي توانند تكان بخورند _ يعنى همه -چه فقير و چه غير فقير در وضعيت ناراضى هستند.
- يكي ديگر از نماد هاى “ناكارامدى نظام تدبير” اين است شش هاى تنفس تهران (يا باغات آن را) در شمال تهران را فروختند و برج ساختند. و جمعيت فشرده در شمال تهران گير افتاده. و برج سازى در زمين هاى باير جنوب شرقي و غربي كه كويرى بود را رها كردند. خوشبختانه يا متاسفانه در زندگى جهنمي مردم تهران البته عدالت رعايت شده است. زيرا فاضلاب تهران به جنوب شهر و يافت آباد مى رود و آب آشاميدنى مردم فقير با ازت مخلوط شده است. و از طرف ديگر در شمال شهر هم مردم به لحاظ اقتصادى برخوردارند ولي در ترافيك و آلودگى هوا و و صدا در حال خفه شدن هستند.!!
- سومين مورد از “نمادهاى ناكارامدى نظام تدبير” اين است كه در زمان احمدى نژاد در برابر فساد هاى عظيم گفتند شلوغش نكنيد و تا آخر هم احمدى نژاد بى خيال بود. اما در برابر حقوق هاى عجيب دولت روحانى برنامه جدى شفاف سازى را اجرا كرده و مى كند. ولى مى گويند چرا تكان نمى خوري .!!
- باز يكى ديگر از “نمادهاى ناكارامدى نظام ناكارامد” در ايران اين است كه دولت “برجام” را پيش مى برد و سفر موفق به فرانسه انجام مى دهد ولى هنوز برنگشته عده اى با اتكا به امكانات عمومى سفارت خارجى آتش مى زند و به جهان آدرس غلط مى دهند. و گلاب مى زنند به نتايج برجام.
تداوم جنبش سرد
- آيا هر کدام از این نمونه ها ى فوق نمی توانند با جرقه ای، یک بحران ملی در کشور ایجاد کند؟ نظر من اين است كه من منتظر بحران در جامعه ايران نيستم.
- زيرا يك بحران خاموش اما پيشرونده (كه من اسم اين پديده را پس از سركوب جنبش اصلاحات و سبز گذاشتم “جنبش سرد”) بخاطر ناكارامدى نظام تدبير سال ها است كه در ايران ادامه دارد. اين جنبش سرد و خاموش هر روزه در ايران در جريان است و قربانى مى گيرد.
- بهترين نماد “جنبش سرد” در ايران حضور ميليوني مردم در خيابان ها كه مى گفتند راى من كو نيست بهترين نماد اين “جنبش سرد” براى ديدن اين است كه صبح ها به سرد خانه بهشت زهرا برويد و ببينيد چه تعداد از جوانان ما خصوصا (دختران جوان ما نه بخاطر اعتياد به ترياك بلكه با اعتياد به ماده صنعتى كراك و شيشه جان خود را ازدست داده و مى دهند. جنازه ها آنجا غوغا مى كند. هر روز اين “خودكشي جمعى” در بهشت زهرا قابل رويت است.
- مشكل ما اصلاح طلبها اين است كه ما بيشتر براى مرده هاى خودمان به بهشت زهرا مى رويم. نصف روز اگر براى مرده هاى مردم برويد و در بهشت زهرا از سن و سال مرده هاى مردم سوال كنيد راحت مي توانيد اين “خودكشي جمعى” را رويت كنيد. (دوستان در بهشت زهرا يك پديده ديگر هم قابل رويت است كه جگر آدم را آتش مى زند. و آن اين است كه شما تعدادي از صاحبان مرده ها را مي ببينيد كه آنها واقعا از اين كه عزيزشان مرده اند خوشحال اند. بعد از خوشحالى مى پرسي ؟ مى گويند اين “مرده ” بيچاره راحت شد! مثلا به خاطر اينكه هزينه درمان يا نگهدارى نداشته و پيش بچه هايش ذليل شده بود يا بخاطر اعتياد از خانه طردش كرده بودند.)
- دوستان متاسفانه در ده سال گذشته هيچ كدام از آسيب هاى اجتماعى ايران پايين نيامده است.(مثل اندازه معتاد ها، حاشينه نشين ها، فقير ها، مجرم ها و تعداد افسردگان). اين يعنى اينكه بحران داغ داغ در جريان است فقط صدا ندارد ولى دوستان علامت روشن دارد.
٦. دوستان: در چنين وضعيتى است كه ضرورت تداوم اصلاحات، حمايت از دولت روحانى و مجلس غير تندرو اهميت پيدا مي كند. درست است هدف اصلاحات يعنى تقويت دموكراسى. ولى دوستان تقويت دموكراسى و حكمرانى خوب براى اين نيست كه چون مونتسكيو و روسو گفته اند براى اين است كه بدون تقويت دموكراسى “ناكارامدى نظام تدبير ايران” درمان نمى شود. و عدم حركت به سوى نظام كارامد تدبير يعنى تداوم آسيب هاى اجتماعى و قربانى دادن خاموش جامعه ايران.