چرا به موقع نمی‌توانیم برای رخدادها و سیاست‌های پرهزینه تصمیم بگیریم؟

بعضی رخدادها و سیاست‌ها در جمهوری اسلامی جنبه هویتی پیدا می‌کند، و تغییر آن‌ها به منزله شکست هویتی نظام تلقی می‌شود. مثل قصه تداوم گروگانگیری؛ تداوم جنگ پس از آزادی خرمشهر؛ سیاست خارجی مخالف آمریکا؛ مطبوعات مستقل بعنوان خانه دشمن؛ سمن‌ها و نهادهای مدنی بعنوان ابزار نرم براندازی‌؛ تلقی این که دو لایحه دوقلوی خاتمی ابزار تضعیف نظام هست; شعار محو اسرائیل; استفاده از ابزار گزینش و بازنشستکی برای بیرون‌راندن شایستگان از بوروکراسی، پوشش اجباری، اف‌ای‌تی‌اف و مثال‌های دیگر.

معمولا اجماع کار کارشناسان در ارزیابی انتقادی و تغییر این رخدادها اثر گذار نیست. کارگزاران «دولت عمیق» در تامین اهداف سیاست داخلی و خارجی این سیاست‌ها را دنبال می‌کنند و یا از رخدادهای مذکور حمایت می‌کنند. این امور «هویت‌بخش» ادامه پیدا می‌کند تا دولت عمیق در ایران در عمل از «واقعیت سیلی» بخورد . آخرین آن ورود «جنگ مستقیم» حزب‌الله و ایران با اسرائیل بود، که اینک با سیلی و ضربه مهلک به حزب‌الله و سقوط سریع اسد مواجه شد. متاسفانه این قصه ادامه دارد.

چرا این روند در امور مهم همچنان ادامه دارد. سه علت درخور اشاره است. اول این که کارگزارن دولت عمیق در ایران سر تصمیمات مهم در معرض پاسخگویی نیستند. دوم این که مصلحت اطرافیان دولت عمیق در این نیست که وارد گفت‌گوی انتقادی درباره این مسائل شوند و معمولا تایید می‌کنند. سوم این که در اطراف این سیاست‌ها منافع گروهی در جامعه سیاسی شکل می‌گیرد. و بدین سان قصه ادامه می‌یابد تا سیلی بعدی.

در این چارچوب به نظر می‌رسد تصمیم امام خمینی (ره) در قبول قطعنامه ۵۹۸ یکی از تصمیمات بزرگ و سرنوشت ‌ساز بود. همه امام خمینی را در رهبری انقلاب ۵٧ و تاسیس نظام جمهوری اسلامی مورد توجه قرار می‌دهند اما تصمیم به موقع امام در قبول قطعنامه نیز خطیر و برای توسعه ایران سرنوشت‌ساز بود.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *