پس از اعتراضات آبان 98، جامعه ایران به کدام سو می‌رود؟

پس از اعتراضات آبان ۱۳۹۸ که در پی افزایش نرخ بنزین رخ داد. ایران شاهد یک خیزش اعتراضی گسترده بود که بخشی از مردم در شش روز در صدها اجتماعات و در بیش از صد شهر دست به اعتراض زدند. در این اعتراضات بیش از صدوپنجاه نفر (تا سیصدوشصت نفر) جان‌باختند، بیش از سه‌هزارو‌پانصد نفر زخمی‌شدند، هزاران نفر دستگیر شدند (تا هفت هزار نفر ذکر شده است)، بیش از صد ماشین آمبولانس آتش گرفت، نزدیک هزار بانک و صد فروشگاه بزرگ تخریب شد و شبکه ارتباطی اینترنت کشور قطع شد. اعتراضاتی که به سرعت چهره ایران را در میان خود ایرانیان و در رسانه‌ها تغییر داد و غرور مکتبی حاکمیت ایران را (پس از سرنگونی پهباد آمریکایی در مرزهای جنوبی کشور، حمله یمنی‌ها به تاسیسات نفتی عربستان و آرام شدن افزایش قیمت ارز) مکدر کرد. پس از وقوع این اعتراضات در فضای مجازی دوباره مانند اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ از دو «واژه تحلیلی» (یکی واژه «انقلاب» و دیگری واژه «فروپاشی اجتماعی») برای تفسیر اوضاع جامعه ایران استفاده شده و می‌شود. طبق این تفسیر جامعه ایران به طرف وضعیت انقلابی و یا فروپاشی در حرکت است، که به نظر من هر دوی این تفسیر‌ها قابل دفاع نیست و شایسته است ضمن نقد این دو تفسیر حدس بزنیم جامعه ایران به کدام سو می‌رود.

نقد دو تفسیر:

۱-چرا شرایط ایران انقلابی نیست؟ شرایط انقلابی چند ویژگی دارد که یکی از آنها «ضعف دستگاه حاکمیت در کنترل و سرکوب شهروندان» یک کشور است. بر حسب همین ویژگی اتفاقا «نحوه عمل» حاکمیت ایران در همین اعتراضات نشان داد که همه جانبه و قاطع است. نشان داده شد اگر حاکمیت احساس ناامنی کند، آنگاه قادر است به سرعت از شلیک مستقیم به مردم معترض تا دستگیری انبوه مردم در صدها نقطه ایران دریغ نکند. ممکن است گفته شود که اگر اعتراضات مردم عاصی و آشوب‌ها چند روز دیگر ادامه پیدا می‌کرد و اعتراضات همراه با خشونت ادامه می‌یافت، نیروی‌های امنیتی حاکمیت خسته می‌شدند و حاکمیت در برابر اراده مردم معترض کم می‌آورد و مالا مثل شرایط انقلابی حاکمیت به معترضین واگذار می‌شد! این ارزیابی ساده‌‌نگرانه و نیز خطا است. زیرا حاکمیت ایران در اعتراضات اخیر همه لایه‌های امنیتی خود را بکار نبرد فقط از ابزار نیروی انتظامی و بسیج استفاده کرد و کار به فراخوان نیروهای سپاه و ارتش نرسید. تازه حاکمیت اهرم دیگری دارد که معمولا پس از اعتراضات در جامعه بکار می‌برد، و آن اهرم «حامیان مردمی-خودی نظام» است. در دهه شصت حاکمیت ایران با این نیروی مردمی به مصاف میلیشیای طرفدار سازمان منافقین رفت. بنابراین اگر اعتراضات مردم عاصی با شدت و ضعف در آینده ادامه پیدا کند ایران به شرایط انقلابی نزدیک نمی شود زیرا دستگاه کنترلی حاکمیت پوشالی نیست و شش لایه (نیروی انتظامی، بسیج، سپاه، ارتش، حامیان مردمی) دارد و به راحتی از کار نمی‌افتد که کسی شاهد شرایط انقلابی باشد. اگر اعتراض‌ها همراه با خشونت تداوم پیدا کند محتمل‌ترین اتفاق در آینده «ناامنی مدام» و رودرویی اقشار مردم با هم در جامعه ایران است.

۲-چرا ایران در شرایط فروپاشی اجتماعی نیست؟ اگر منظور از فروپاشی اجتماعی این باشد که نهادهای اصلی جامعه ایران (مثل نهاد‌های خانواده، بازار، دولت، مذهب، آموزش‌وپرورش و قضا) خوب کار نمی‌کنند این سخن درستی است و جامعه ایران مثل کثیری از جوامع مدرن دیگر در جهان با معضل فروپاشی اجتماعی روبرو است و این فروپاشی فقط مخصوص جامعه ایران نیست. معمولا در جوامع مدرن که با رشد «فزاینده فردیت افراد» روبرو هستند اغلب نهادهای جامعه با چالش روبرو می‌شوند. اما اگر منظور از فروپاشی اجتماعی این باشد، که جامعه ایران فاقد اخلاق جمعی، اخلاق همزیستی و نوع دوستی است و در مقابل خشونت‌جو شده است، اتفاقا از این نظر جامعه ایران فرونپاشیده است. زیرا همچنان‌که همه شاهد بودیم اولا در روز اول اعتراضات، اقشار اصلی شهرها با مردم معترض همدردی می‌کردند ولی وقتی که بانک‌ها آتش می‌گرفت کثیری از همین اقشار شهری با آتش زدن و آشوب همراه نبودند. اگر اقشار اصلی شهرها با خشونت مردمی همراهی می‌کردند ایران می‌توانست با شرایط انقلابی روبرو شود که نشد. ثانیا همین اقشار اصلی شهرها وقتی پس از برقراری اینترنت متوجه شدند که کثیری از مردم کشته، زخمی و دستگیر شدند و کتک خوردند موج همدری ملی با آسیب دیده‌گان براه افتاد و گرایش عاطفی جامعه به سمت همدری با معترضین رفت. (تا جائی‌که پس از پایان اعتراضات که حاکمیت تلاش کرد در روز دوشنبه ۶/۹/۹۸ راهپیمایی طرفداران حاکمیت را به نمایش بگذارد ولی مثل گذشته -مانند ۹ دی سال ۸۸- نتوانست از میان اقشار طبقه سه و طبقه دو به اندازه کافی دست به بسیج بزند.

فرض من این است که با یک پیمایش می‌توان نشان داد که حاکمیت در اعتراض ۸۸ بخشی از حامیان طبقه متوسط خود را از دست داد و در اعتراض ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ بخشی از حامیان طبقه متوسط رو به پایین و طبقه سه خود را از دست داد). ثالثا در اعتراضات اخیر بخش کمی از معترضین دست به خشونت زدند و خشونت از سوی بعضی ماموران حاکمیتی و بخش کوچکتری از مردم معترض اعمال شد. در همه «کشورهای شهروند‌محور» جهان با معترضین شهری با گلوله سربی مواجه نمی‌شوند ولی در ایران مواجه شدند. لذا اگر جامعه ایران خشونت‌جو بود این جامعه به سرعت به وضعیت عادی باز نمی‌گشت. رابعا در همه کشورهای دنیا افزایش قیمت بنزین با اعتراض روبرو شده (مثل شیلی) و اعتراض مردم نشانه وجود بی‌عدالتی در جامعه است و لزوما نشانه فروپاشی اجتماعی نیست.

وضعیت‌ها در یک سال آینده:

پس جامعه ایران پس از اعتراضات ۹۸ به کجا می‌رود؟ بارها گفته شده «پیش‌بینی قطعی» پویش‌های جوامع اعتراضی و موبایلی (از جمله جامعه ایران) قبل از وقوع خیزش ممکن نیست. ما تنها می‌توانیم براساس روندها و فرصت‌های محتمل در جامعه درباره آینده (در اینجا آینده یک ساله) حالاتی را حدس بزنیم.

حالت اول این‌که گفته شد جامعه ایران با شرایط انقلابی و شرایط فروپاشی اجتماعی روبرو نیست.

حالت دوم جامعه‌ در معرض ناامنی ناشی از اعتراض‌های پراکنده قرار می‌گیرد. متاسفانه دوپاره‌گی و خودخنثی‌کنندگی حاکمیت و دولت در ایران (دولت رسمی و دولت موازی) ادامه پیدا می‌کند و حاکمیت قادر نیست یک حکمرانی دربرگیرنده، کارا، غیررانتی و شهروندمدار را به نمایش بگذارد. بخشی از حاکمیت بدون توجه به زیربنای‌های داخلی و مطالبات جامعه جنبشی ایران فرافکنی می‌کند و به دنبال انگاره‌های تمدنی و جهانی (و متاسفانه آنهم مبتنی بر تفسیر لنینی از تحول جامعه) است و رویارویی با اعتراضات مردمی را کار دشمن می‌داند و این رویارویی را نه «تهدید» که «فرصت» در نظر می‌گیرد! و به دنبال کارآمدی و یکپارچگی مدیریتی ایران با حضور همه اقشار جامعه و شایستگان آنها نیست و اصلا نگران این نیست که نظر سنجی‌ها نشان می‌دهد که «جامعه امیدی به بهبود زندگی‌اش در آینده» ندارد. و بخش انتخابی حاکمیت یا دولت روحانی جدای از ضعف‌های مدیریتی‌اش در گرو و در چنبره دولت موازی است (بهترین صحنه برای آشنایی با این دو‌پاره‌گی حاکمیت تامل بر محتوای تبلیغات رسمی صداوسیما در آبان و آذر ۹۸ است). با تداوم این وضعیت متاسفانه بر جمعیت معترض ایران افزوده می‌شود و بازه زمانی خیزش‌های مردمی ایران کمتر می‌شود. از آنجا که حاکمیت با اصلاح‌ناپذیری سیاست‌های خود در رویارویی با معترضین اصرار دارد لذا یکی از افق‌های جامعه ایران اگر امور با همین وضع ادامه پیدا کند یک «جامعه اعتراضی و ناامن» است و از لحاظ اقتصادی هم زیربناها فرسوده‌تر و سفره‌های مردم کوچکتر می‌شود.

حالت سوم این‌ است که حاکمیت بخواهد از فرصت انتخابات اسفند ۱۳۹۸ برای بازسازی اعتماد و ایجاد امید در جامعه استفاده کند، که البته علائمی از آن فعلا در دسترس نیست. لذا انتظار می‌رود حاکمیت از طریق اعمال نظارت استصوابی اجازه ندهد نمایندگان واقعی اقشار جامعه به مجلس راه پیدا کنند ولی از طرفی دیگر حاکمیت هم قادر نیست مجلسی جوان‌حزب‌اللهی با نگرش امنیتی ایجاد کند. بهر تقدیر و متاسفانه احتمال تشکیل مجلسی ‌کم‌خاصیت و نه راهگشا هست.

حالت چهارم اینکه حاکمیت با اقدامات خود در آستانه انتخابات مجلس عملا روزنه‌هایی را برای اصلاح‌ سیاست‌های حکمرانی باز کند تا مقداری امکان بازسازی اعتماد و کسری مشروعیت فراهم شود که گفتم تا زمان نوشتن این یادداشت (۱۰/۹/۹۸) نشانه‌هایی از وقوع این حالت به چشم نمی‌خورد.

جمع‌بندی:

گفته شد که جامعه ایران به طرف انقلاب و فروپاشی نمی‌رود ولی متاسفانه جامعه، حاکمیت و دولت ایران (که گرفتار تحریم و تهدید منطقه‌ای است) هم به سوی توسعه پایدار، همه جانبه، درون‌زا و برون‌نگر نیز حرکت نمی‌کند، بلکه اگر تغییری در سیاست‌های حکمرانی رخ ندهد افق ناامنی در پیش روی جامعه ما است. در ضمن هر جامعه‌ای مثل جامعه ایران معضل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد ولی براساس آنچه در این نوشته آمد نیرویی که بیشترین سهم را در فرسایش جامعه دارد «نیروی اجتماعی» نیست بلکه نیروی سیاسی و عاملیتی در حاکمیت است. تداوم این وضع از یک طرف فرصت توسعه جامعه و کاهش درد و رنج مردم ایران را می‌گیرد و از طرف دیگر اپوزیسیون خشونت‌طلب ایران را در امیدواری نگه می‌دارد و بقای ایران با ریسک همراه می‌شود. بارها همه منتقدین دلسوز کشور تاکید کرده‌اند که راه نجات کشور «حکمرانی دربرگیرنده» است و «حکمرانی امنیتی‌نگر ‌و متوهم» فرصت اصلاح امور را از جامعه می‌گیرد و اتفاقا جامعه را با ناامنی روبرو می‌کند.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *