واگرایان و حصرمیرحسین

چرا اقشار فرهیخته ایران به افرادی همچون مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی احترام می‌گذارند؟ بخاطر اینکه این شخصیت‌ها فرصت‌طلب سیاسی نبودند و برای عمل سیاسی خود قاعده و مرام داشتند، خشونت پرهیز بودند و در زمان جنگ حفظ تمامیت ایران برایشان مهم بود و وطن‌فروش نبودند. بازرگان و یزدی از حقوق سیاسی‌شان محروم شدند ولی نیامدند مثل رجوی و بنی‌صدر از کشور فرار کنند و به مردم ایران قول بدهند سه ماه دیگر برمی‌گردیم! و میلیشیای آنها در عرض همین سه ماه از بقال تا امام جمعه‌ها را ترور و شهید کنند! در قلمرو حکمرانی حذف سیاسی نمایندگان مردم خطای پرهزینه‌ای است ولی میری به این نکته ساده توجه ندارد که حذف سیاسی راه را برای تجزیه ایران و وطن فروشی باز نمی‌کند. دفاع از عمل پیشه‌وری همان واگرایی در عرصه‌ گفتمانی است.

باید به یاد نویسنده آورد، که چرا تمام قد اصلاح‌جویان با احترام از میرحسین، فرزند آذربایجان، یادمی‌کنند و صدها نفر به احترامش تحمل زندان کردند؟ این احترام دلایل زیادی دارد ولی یکی از دلایلش این است که وقتی در روز انتخابات در سال ۱۳۸۸ در حالی که هنوز مراکز رای‌گیری کارشان به پایان نرسیده بود و رسانه‌های وابسته به نهادهای انقلابی احمدی نژاد را با بیست‌وچهار میلیون رای پیروز انتخابات اعلام کرد! میرحسین ادب عمل سیاسی را رعایت کرد، و انتظاز نداشت مردم آذربایجان علیه تمامیت ایران و حکومت دست به اقدام خشونت گرایانه، مثل فرقه پیشه‌وری، بزنند.

خطای عمده دیگر نویسنده این است که چندین ادعای بزرگ را در یک متن کوتاه پرتاب می‌کند و می‌رود. مثلا توجه کنید ایشان در همین نوشته کوتاه چه ادعای بزرگ و نسنجیده‌ای کرده که: «حال، جناب جلایی پور التفات ندارد ولی برای تنویر افکار عمومی مینویسم که چرخش از اصلاح طلبی ذیل بینش تجدید نظر طلبی از مبانی اسلامگرایی به سوی گرایش پان ایرانیسم باستانگرایی نمیتواند سبد رای ایجاد کند.» میری برای این ادعای بزرگش اصلن لازم ندارد که نشان دهد کدام شخصیت اصلاح‌طلب و کدام حزب اصلی اصلاح‌طلب از مبانی اسلام‌گرایی مورد ادعای ایشان به پان‌ایرانیسم باستان‌گرا اولا چرخش کرده و ثانیا چگونه این چرخش را برای «رای» انجام داده‌اند! ولی میری این حرف بی‌پایه را می‌زند و رد می‌شود! این همان شعبده‌ بازی با کلمات است.

۱-جناب میری به نقل از محقق ارجمند کاوه بیات نوشته‌اند: «پیشه‌وری در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده اوّل تبریز انتخاب شد ولی در ۲۳ تیرماه ۱۳۲۳ اعتبارنامه وی علی‌رغم حمایت دکتر مصدق از وی به علت مخالفت نمایندگان محافظه کار به رهبری سیدضیاءالدین طباطبائی و حمایت بعضی از نمایندگان حزب توده از آن‌ها تصویب نشد” (بیات در دانشنامه جهان اسلام).» بسیار عالی، حالا ما از این رخداد چه درسی می‌توانیم بگیریم؟ درس این رخداد این است که یک حذف سیاسی چه پیامدهای ناخواسته و دهشتناکی می‌تواند برای کشور ایران داشته باشد. الان هم می‌توانیم بگوییم حذف از طریق نظارت استصوابی در بیست سال گذشته چه ضررهایی (مثل ناکارامدی و فساد در حکومت) داشته و خواهد داشت. ولی میری توجه ندارد که آیا می‌توانیم از این رخداد نتیجه بگیریم که عمل تجزیه‌طلبانه و واگرایانه پیشه‌وری در اعلام جمهوری آذربایجان ذیل حمایت روسیه شوروی کار درستی بوده است؟ حرف من این است که واگرایان می‌گویند پیشه‌وری کار درستی کرده و میری می‌گوید برای آگاهی از این موضوع ما به تاریخ غیر‌اکابری و زبان روسی احتیاج داریم! درصورتی که واگرایی در عرصه گفتمان، یعنی همین توجیه عمل جدایی‌خواهانه پیشه‌وری. 

۲-چرا اقشار فرهیخته ایران به افرادی همچون مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی احترام می‌گذارند؟ بخاطر اینکه این شخصیت‌ها فرصت‌طلب سیاسی نبودند و برای عمل سیاسی خود قاعده و مرام داشتند، خشونت پرهیز بودند و در زمان جنگ، حفظ تمامیت ایران برایشان مهم بود و وطن‌فروش نبودند. بازرگان و یزدی از حقوق سیاسی‌شان محروم شدند ولی نیامدند مثل رجوی و بنی‌صدر از کشور فرار کنند و به مردم ایران قول بدهند سه ماه دیگر برمی‌گردیم! و میلیشیای آنها در عرض همین سه ماه از بقال تا امام جمعه‌ها را ترور و شهید کنند! این درست است که در قلمرو حکمرانی، حذف سیاسی نمایندگان مردم خطای پرهزینه‌ای است ولی میری به این نکته ساده توجه ندارد که حذف سیاسی راه را برای تجزیه ایران و وطن فروشی باز نمی‌کند. دفاع از عمل پیشه‌وری همان واگرایی در عرصه‌ گفتار است.

۳-باید به یاد نویسنده آورد، که چرا تمام قد اصلاح‌جویان با احترام از میرحسین، فرزند آذربایجان، یادمی‌کنند و صدها نفر به احترامش تحمل زندان کردند؟ این احترام دلایل زیادی دارد ولی یکی از دلایلش این است که وقتی در روز انتخابات در سال ۱۳۸۸ در حالی که هنوز مراکز رای‌گیری کارشان به پایان نرسیده بود و رسانه‌های وابسته به نهادهای انقلابی احمدی نژاد را با بیست‌وچهار میلیون رای پیروز انتخابات اعلام کرد! میرحسین ادب عمل سیاسی را رعایت کرد، و انتظاز نداشت مردم آذربایجان علیه تمامیت ایران و حکومت دست به اقدام خشونت گرایانه، مثل فرقه پیشه‌وری، بزنند.

۴-چرا گفتار واگرایانه میری همچون آب زیرکاه نگران کننده است؟ میری برای اینکه زهر عمل واگرایانه پیشه‌وری گرفته شود می‌گوید ما برای تحقیقات بیشتر به زبان و منابع روسی نیاز داریم. و وقتی به نویسنده یادآوری می‌کنیم که نفس عمل واگرایانه پیشه‌وری که در سال ۱۳۲۵ اتفاق افتاد قابل دفاع نیست و به زبان روسی نیاز ندارد. آنگاه نویسنده به درستی به پژوهش جناب کاوه بیات متوسل می‌شود و به پیامدهای ویرانگر حذف سیاسی پیشه‌وری در مجلس اشاره می‌کند. خب در همین سیاق می‌توان از میری پرسید شما که به درستی از حذف پیشه‌وری از حق نماینده شدن نگران هستید، چرا از حقوق سیاسی میرحسین فرزند زنده آذربایجان دفاع نکردید؟ ممکن است نویسنده پاسخ دهد من یک پژوهشگر چند منبعی و چندزبانه تاریخ هستم و وارد هر بحث روزمره سیاسی نمی‌شوم. درصورتیکه چنین نیست میری در تحلیل سیاسی اوضاع روز ایران (‌خصوصا از وقتی‌که ترامپ و نتانیاهو و بن‌سلمان ایران را زیر فشار گذاشته‌اند) می‌گوید که اصلاح‌طلبان «گند» زدند و دیگر کاری از دست تکرارهای خاتمی آنها برنمی‌آید! خب کسی که نگران حذف سیاسی پیشه‌وری است نباید نگران حذف سیاسی فرزند زنده آذربایجان و مدافع بی‌بدیل یکپارچگی ایران، باشد؟

۵-نویسنده بجای توجه به گفتار متعارض و واگرایانه‌اش خطای دیگری را تکرار می‌کند و اصلاح‌طلبان را متهم به دوگانه‌سازی خادم-خائن می‌کند. در صورتیکه یکی از مختصات فکری و بنیانی اصلاح‌طلبان در بیست سال گذشته گذر از منطق دوگانه ساز (یا سیاه و سفید ساز) به منطق فازی (یا کثرت در حوزه خاکستری) در تحلیل امور سیاسی و اجتماعی است. جناب میری وقتی برچسب دوگانه سازی به اصلاح‌طلبان می‌زند باید نشان دهد کدام شخصیت یا گروه اصلاح‌طلب «دوگانه سازی» برای حذف می‌کنند. اگر برای این ادعا شاهدی آورده نشود این همان شعبده‌بازی با کلمات است.

۶-خطای عمده دیگر نویسنده این است که چندین ادعای بزرگ را در یک متن کوتاه پرتاب می‌کند و می‌رود.مثلا توجه کنید ایشان در همین نوشته کوتاه چه ادعای بزرگ و نسنجیده‌ای کرده که: «حال، جناب جلایی پور التفات ندارد ولی برای تنویر افکار عمومی مینویسم که چرخش از اصلاح طلبی ذیل بینش تجدید نظر طلبی از مبانی اسلامگرایی به سوی گرایش پان ایرانیسم باستانگرایی نمیتواند سبد رای ایجاد کند.» میری برای این ادعای بزرگش اصلن لازم ندارد که نشان دهد کدام شخصیت اصلاح‌طلب و کدام حزب اصلی اصلاح‌طلب از مبانی اسلام‌گرایی مورد ادعای ایشان به پان‌ایرانیسم باستان‌گرا اولا چرخش کرده و ثانیا چگونه این چرخش را برای «رای» انجام داده‌اند! ولی میری این حرف بی‌پایه را می‌زند و رد می‌شود! این همان شعبده‌ بازی با کلمات است (من بعدا درباره این ادعای بی‌پایه میری درباره باستان‌گرایی بحث می‌کنم علتی که الان بحث نمی‌کنم این است که انصافا هنوز تخصص حرفه‌ای ایشان را نمی‌دانم. یعنی نمی‌دانم ایشان آیا متخصص در فلسفه علم، یا تاریخ علم یا تاریخ دین یا جامعه‌شناس‌اند یا متخصص در روایت‌های علوم انسانی‌اند؟).

۷-باز خطای دیگر نویسنده این است که هنوز تکلیف خود را با ادعای «باستانگرایی» اصلاح‌طلبان روشن نکرده ادعای دیگری مطرح می‌کند و بی‌باکانه و متوهمانه می‌‌نویسد: «اکنون باید به فکر این بود که چگونه تحول خواهی افکار عمومی را در سپهر آینده مدیریت کرد»! و برای اینکه جناب میری هوای دولت پنهان را هم داشته باشد ادعا می‌کند کاری از دست خاتمی هم در این مدیریت تحول برنمی‌آید! 

۸-من اگر جای نویسنده باشم:

 اولا مدیریت تحول خواهی افکار عمومی را به عموم نخبگان و دلسوزان جامعه و اجماع طبیعی در میان آنها واگذار می‌کنم یعنی همان فرایندی که در سپهرها و تخصص‌های گوناگون جامعه در جریان است. مدیریت تحول افکار عمومی در جامعه که رانندگی ماشین نیست، که کسی هوس راندن و مدیریت آن را بکند. (به همین دلیل من تعجب می‌کنم نویسنده‌ای که می‌گوید من دکترا در جامعه‌شناسی دارم چطور نمی‌داند جامعه مومی نیست که کسی بتواند مدیریت تحول فکری آنرا بعهده بگیرد! اگرچه این حرف برای نیروهایی که همچنان دنبال قالب‌ریزی جامعه هستند زیبا است و ذکر آن برای نویسنده هزینه ندارد). ثانیا در یک متن کوتاه بجای گفتن چند حرف گنده و غیرمستند یک حرف و آنهم مستند می‌زنم. ثالثا در تحلیل رخدادهای تاریخی از عمل واگرایانه شخصیت‌های سیاسی دفاع نمی‌‌کنم. رابعا لازمه انجام دیالوگ، گفتن سخنان بزرگ (آنهم سخنانی که در هنگام ایراد خوب هواشناسی سیاسی شده باشد!) نیست بلکه تواضع معرفتی است.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *