سید ابراهیم نبوی نازنین

ابراهیم نبوی (آبان ١٣٣٧- دی ١۴٠٣ و ۶۶ ساله)، نویسنده و طنزپرداز شهیر ایرانی، در خارج از کشور، به رحمت خدا رفت.

من با او در دوره لیسانس هم‌‌دوره بودم، در اداره کل اجتماعی وزارت کشور، با او در تحلیل امور کردستان همکاری کرده بودم.

ابراهیم نبوی نویسنده خلاق و پرکاری بود. فشارهای امنیتی علیه او از یک دهه قبل از سال ۷۶ شروع شده بود.

پس از پیروزی خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۷۶ در روزنامه جامعه، او عضو فعال تحریریه روزنامه جامعه ، توس، نشاط، عصرآزادگان و …بود.

توانایی و شخصیت طنز‌پرداز او در روزنامه‌های دوم‌خردادی بود، که اوج گرفت و به ایرانیان معرفی شد.

یکی از اساتید و از نواندیشان برجسته دینی در روزنامه جامعه او را مهمترین طنزپرداز تاریخ معاصر می‌دانست. طنز او درباره حافظ را متنی تاریخی می‌دانست.

نبوی معمولا در تنگنای مالی قرار داشت و از راه روزنامه‌نگاری و نوشتن ارتزاق می‌کرد.

همه او را به طنز می‌شناسند، اما نبوی جامعه‌شناس خبره‌ای هم بود، و واقع‌نگرانه اوضاع ایران را تحلیل می‌کرد. من مشتری دائمی تحلیل‌های او از اوضاع ایران بودم.

مصاحبه کننده ورزیده‌ای بود. مصاحبه‌های او با امیرانتظام و ابراهیم‌یزدی و …در روزنامه جامعه با استقبال کم‌نظیر روبرو بود (کارهای او در روزنامه‌های مذکور در این سایت https://jalaeipour.com/home1/ قابل دسترس است).

در دوره روزنامه جامعه، یک روز صبح احمد بورقانی (معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد) به من و شمس‌الواعظین زنگ زد و گفت به روزنامه نروید، چون گروه‌های فشار قصد دارند شما را کتک بزنند. بعد گفت به ابراهیم نبوی هم خبر بدید که او هم به روزنامه نرود. متاسفانه ما او را پیدا نکردیم، و او به روزنامه رفته بود و مفصل کتک خورده بود.

بعد یک روز دیگر به ماشینش که درب خانه‌اش پارک کرده بود، حمله کردند، (که با زحمت تازه خریده بود) و حسابی صدمه زدند و دست‌نوشته‌هایش را بردند (یادم هست برای هزینه تعمیر ماشین در تنگنا بود).

روزی که من و شمس‌الواعظین را دم درب روزنامه جامعه دستگیر کردند و به اوین بردند، سراغ ابراهیم نبوی را هم گرفتند و او در روزنامه نبود. او خبر را ظهر متوجه می‌شود و بجای فرار فورا خودش را به دادگاه انقلاب معرفی کرد، و او هم به مدت یک ماه در سلول‌ کناری ما در انفرادی بود. در راهروها از زیر چشم‌بند از حضور هم خبردار می‌شدیم. در زندان از زندان‌بان فقط کاغذ و قلم می‌خواست که قصه‌هایش را بنویسد و نوشت-کتاب سالن شش.

بعد از زندان هم مرتب او را احضار می‌کردند، دائم اذیتش می‌کردند، او نمی‌خواست به خارج از کشور برود، و مجبوری رفت. در همان خارج هم کتاب زیاد نوشت، اما دوست داشت به وطن برگردد. هیچ‌کس نبود به این نویسنده و طنزپرداز برجسته کشور تضمین بدهد تا این که در غربت فوت کرد.

ابراهیم نبوی یک نویسنده ایران دوست و عاشق توسعه و ادبیات ایران بود. وطن فروش نبود. در اوج تنگناهای اقتصادی با رسانه‌های ماهواره‌ای فارسی-اسرائیلی همکاری نکرد، و مستقل و آزاده زندگی کرد.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *