دوازده سوال درباره «بیست سال اصلاحطلبیسیاسی» در ایران
۱- در این نوشته وقتی از جریان اصلاحات سخن میگوییم منظور چه نوع اصلاحات و چه جریانی است؟ ما در جامعه ایران حداقل از سه نوع اصلاحات میتوانیم سخن بگوییم. نوع اول اصلاحات، «اصلاحات دینی» است مثل کاری که نواندیشان دینی و متفکرانشان انجام میدهند (بازرگان، سروش، شبستری و دهها نواندیش دیگر). آنها تلاش دارند ناسازگاریهای الزامات زندگی مدرن را با باورها، احکام و مناسک دینی مطرح کرده راه حلی برای آنها پیدا کنند. این نواندیشان در عین حال یک نیروی انتقادی نسبت به تحولات جاری در جامعه و در دولت نیز هستند. دولت موازی در ایران به شدت مخالف این نوع اصلاحگری دینی است. نوع دوم اصلاحات، «اصلاحات موضوعی، یا اداری و یا پروژهای» است که بیشتر از سوی دستگاههای حکومتی برای بهبود زندگی مردم انجام میشود. مثل دو لایحه دوقلو برای موثرتر کردن اختیارات رئیس جمهور یا برنامه استقلال دانشگاههای کشور از دستکاری سیاسی و امنیتی که در زمان خاتمی در دستور کار بود و با ممانعت دولت موازی به نتیجه نرسید یا برنامه کنترل موثرتر قاچاق در گمرکات ایران از سوی وزارت اقتصاد که هم اکنون در جریان است یا برنامه دولت برای کنترل نوسانات قیمت ارز . اصلاحات نوع دوم بیشتر حامل توسعه اقتصادی و عامل بهبود معیشتی در جامعه هست. نوع سوم اصلاحات، «اصلاحات سیاسی» است. منظور از این اصلاحات فعالیت کسانی که به صورت تدریجی، قانونی، خشونت پرهیز دنبال تقویت سازوکارهای دموکراسی و ویژگیهای حکمرانی خوب در کشور هستند. این اصلاحطلبان با اتکا به پتانسیلهای حقوقی و سازمانی در جمهوری اسلامی مشغول انجام دو گونه تلاش هستند. در تلاش اول کوشش میکنند از طریق تشکلیابی سیاسی و شرکت در انتخابات افرادی اصلاحطلب را به دولت، به مجلس و به شورا بفرستند. این نیروها (در کنار اصولگرایان میانهرو) معمولا حاملان یا پشتیبان پروژهها، طرحها و لوایح اصلاحی و بهبود خواهانه (یا اصلاحات نوع دوم) در دولت و مجلس هستند. تلاش دوم تلاش اصلاحطلبانی است که در حوزهعمومی، جامعهسیاسی و جامعه مدنی در رسانهها، در احزاب و در سمن ها فعالاند و عملکرد دولت و جامعه مدنی را نقد میکنند. حاملان این دو تلاش در دولت و جامعه مدنی همان «فرایند اصلاحطلبی سیاسی» را تشکیل میدهند که به تدریج در ایران با پیروزی خاتمی از سال هفتادوشش به بعد شکل گرفته و با فراز و نشیب تا کنون ادامه دارد. روشن است این سه نوع اصلاحطلبی با هم مرتبطاند. مثلا در آموزههای نواندیشی دینی اصلاحطلبی نوع دوم و نوع سوم هم تشویق میشود و هم مورد نقد قرار میگیرد. یا با پیروزی اصلاحطلبان در دولت و مجلس امنیت و فعالیت اصلاحجویان دینی در جامعه بیشتر میشود و یا اصلاحات نوع دوم در دستگاههای حکومتی رونق میگیرد. اگر بخواهیم در شرایط کنونی برای هر کدام از این سه نوع اصلاحطلبی یک مثال از اشخاص بزنیم محمد شبستری نمونه اصلاحجویی نوع اول، اسحاق جهانگیری نمونه اصلاحطلبی نوع دوم و مصطفی تاجزاده نمونه اصلاحطلبی نوع سوم یا سیاسی است. تمرکز این نوشته درباره «جریان و اصلاحطلبی سیاسی» است.
۲-هم اکنون در سال ۱۳۹۷ این «جریان اصلاحطلبی سیاسی» دارای چه لایههایی است؟ هم اکنون جریان اصلاحات سیاسی در ایران دو بخش سازمانیافته و بخش پویشی (جنبشی) دارد. لایه های دهگانه بخش سازمان یافته اصلاحات شامل: یکم) لایه رهبری اصلاحات که خاتمی است – در شرایط فعلی خاتمی از حمایت معنوی همهجانبه شخصیتهای برجسته و محصور موسوی، کروبی و زهرا رهنورد نیز برخوردار است. دوم) لایه شخصیتهای تاثیرگذار و هزینهداده اصلاحات -چهرههایی همچون بهزاد نبوی، حجاریان، محمد رضا خاتمی، عبدالله نوری، تاجزاده، میردامادی، صفایی فراهانی، امینزاده، رمضانزاده و دیگران. سوم) لایهی نمایندگان شاخص اصلاحطلبان در مجلس و سطوح عالی مدیریت دولتی -چهرههایی همچون نجفی، عارف و جهانگیری. چهارم) لایهی نخبگان سیاسی، دانشگاهی، بروکراتیک، تکنوکراتیک و هنرمندان که جمعیت پرتعدادی هم هستند و نام بردن از آنها در این نوشته ناممکن است، اما برای آشنایی با آنها می توان به نامههایی که مثلاً در حمایت از زندانیهای سیاسی مینویسند رجوع کرد. پنجم) لایه احزاب سیاسی اصلاحطلب: مجمع روحانیون، حزب اتحاد، کارگزاران، مجاهدین انقلاب، نیروهای ملی مذهبی، نهضت آزادی و دیگر گروههای ۱۸ گانه. ششم) لایهی تاثیرگذاران در شبکههای اجتماعی و فضای آنلاین و کمپینرهای سیاسی و انتخاباتی. هفتم) لایه وسیع روزنامهنگاران اصلاحطلب- صدها نفر. هشتم) لایه تشکلهای دانشجویی – مثل بخش قابل توجهی از انجمنهای اسلامی دانشگاههای کشور. نهم) لایه تشکلهای مدنی یا سمن ها مثل موسسه رحمان. دهم) لایه بدنهی اجتماعی و پایگاه رأی که بین ده تا بیست میلیون رأی است که این میزان به شرایط انجام انتخابات بستگی دارد.
بخش دوم جریان اصلاحات وجه پویشی و جنبشی آن است. عده زیادی از مردم که در ایران به اصلاحات علاقهمند هستند در تشکلهای اصلاحطلبی سازماندهی نشدهاند، اما به دلیل علاقه و گرایششان به اصلاحطلبی، در فرصتهای ممکن به دعوت اصلاحطلبان پاسخ میدهند. اینگونه است که شاهد شکلگیری یک پویش (و یا جنبش) اصلاحی میشویم که معمولاً این جنبشها در فرصتهای انتخاباتی مشاهده میشوند. مثل تجمعهای پیشاانتخاباتی و پساانتخاباتی در سال ۸۸ یا «حماسهی اکبر» (گردهمآیی بزرگ مردم در تشییع هاشمی رفسنجانی در ۲۱ دی ۱۳۹۵) یا اجتماعات انتخاباتی کم نظیر در انتخابات ۱۳۹۶. نوعی مردمگرایی دموکراتیک (و نه مردم انگیزی) در این حرکتهای پویشی قابل ردگیری است. در مجموع، این جریان اصلاحات سیاسی فقط «دولتمحور» یا «جامعهمحور» یا «فرهنگمحور» نیست و بسته به شرایط، تاکید بر یکی از این ابعاد پررنگتر میشود، ولی معمولاً بهار اصلاحات در دورههای انتخاباتی است.
۳- آیا «اصلاحطلبی سیاسی» ریشهاش به سالهای ۱۳۷۶ باز میگردد و هیچ ریشهای در گذشته ایران ندارد؟ ریشه دارد و این جریان قدیمی است. اصلاحطلبی سیاسی یک جریان با سابقه در تاریخ مدرن ایران است که نطفه های آن در عصر ناصری با اصلاحات امیرکبیر حتی پیش از آن شروع میشود، این جریان در انقلاب مشروطه رونق میگیرد با نهضت ملی نفت و تلاش نهضت آزادی ایران تداوم پیدا میکند. در این نوشته ما به تلاش، جریان و اصلاحطلبی سیاسی در بیستسال اخیر توجه داریم نه به تاریخ بلند آن.
۴- جریان و اصلاحطلبی سیاسی در دوم خرداد ۱۳۷۶ از چه بستر و از چه زمینههایی برخاست؟ حداقل به سه زمینه و یک عامل موثر میتوان اشاره کرد. زمینه اول مطالبات آزادیخواهانه انقلاب اسلامی بود. این مطالبات سیاسی آزادیخوانه پس از پیروزی انقلاب با رخداد جنگ تحمیلی و بعد با بازسازی ویرانههای جنگ روبرو شد و به حاشیه رفته بود و در دوره اصلاحات این مطالبات امکان ورود به متن را پیدا کرد. زمینه دوم اینکه عمده نیروهای اصلاحطلب در دوران جنگ تحمیلی درگیر دفاع از کشور بودند و پس از جنگ درگیر مباحث فکری مثل تحولات در معرفتشناسی، ایدئولوژی شناسی، انقلاب شناسی، ادبیات توسعه و توسعه سیاسی شده بودند و پس از ۷۶ بود که امکان ورود به صحنه را پیدا کردند. سوم اینکه بستر توسعه اقتصادی دوره سازندگی نیاز و زمینه را برای توسعه متوازن و تاکید بر توسعه سیاسی فراهم کرد. عامل چهارم که سه زمینه مذکور را به نفع شکلگیری جریان سیاسی اصلاحات تمام کرد، پیروزی غیر منتظره و بیست میلیونی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ بود. و بدین سان جریان سیاسی اصلاحات در برابر جریان سیاسی راست سنتی یا محافظهکاران (که بعدا به اصولگرایان معروف شدند) زاده شد.
۵-پس از شکلگیری جریان اصلاحات و با پایان دوره هشت ساله خاتمی (۱۳۷۶-۱۳۸۴) یکی از سوال مهم این بوده و هست که «اصلاحات» چه دستاوردی داشت؟ در پاسخ به این سوال بخشی از محذوفان سیاسی میگویند اصلاحات شکست خورد و دستاوردی نداشته است. ظاهرا این عده انتظار داشتند که جریان اصلاحات رژیم جمهوری اسلامی را عوض کند و چون این رژیم عوض نشده است میگویند اصلاحات شکست خورده و دستاوردی نداشته است. در صورتیکه اساسا هدف اصلاحات هیچوقت تغییر رژیم نبوده است. جریان سیاسی اصلاحات به دنبال اصلاح امور در جمهوری اسلامی بوده و هست. اصلن یک نیروی اصلاحی دنبال تغییرات تدریجی، آرام و قانونی است و این نیروهای انقلابی هستند که دنبال «تغییر رژیم» هستند. از اینرو برخلاف این پاسخ منفی، جریان سیاسی اصلاحات در دوره خاتمی اقلا شش دستاورد داشته است. اول اینکه بر اساس شاخص های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دوره خاتمی خیلی کم هزینه و خوب اداره شد. رشد بالای پنج درصد، تورم یک رقمی، سیاست داخلی مبتنی بر آزادی مخالف و سیاست خارجی مبتنی بر سیاست نرمال و نه سیاست مبتنی بر تقابل با سایر کشورها. دوم اینکه پس از حضور خاتمی و جریان اصلاحات این دوره با روی کار آمدن بوش پسر در آمریکا و حمله القاعده به دو برج نیویورک در یازده سپتامبر مواجه شد. در این دوره جریان خاتمی و اصلاحات خطر جنگ را از بالای سر ایران رفع کرد و بوش پسر امکان حمله به ایران را پیدا نکرد و به افغانستان و عراق حمله کرد. سوم اینکه واژه جامعه و جامعهمدنی در برابر واژه مبهم «نظام» جاافتاد و در گفتار سیاسی جایگیر شد که حکومت و نظام در برابر جامعه مسول است. چهارم اینکه در این دوره روزنامهداری و روزنامهنگاری مردمی (در برابر روزنامهداری حکومتی) شکل گرفت و «بازار» پیدا کرد. این رخداد باعث شد که حتی بستن صد نشریه نتواند باعث اختناق و سانسور خبری مجدد در جامعه ایران بشود (بعدا این جریان روزنامهنگاری مردمی به جریان شهروند-خبرنگار در فضای آنلاین پیوست و بطور جدی ایجاد مجدد سانسور در جامعه را با مشکل روبرو کرد). پنجم اینکه در این دوره فرایند تشکلیابی سیاسی تقویت شد. بعنوان مثال هیئتهای مذهبی موتلفه به حزب موتلفه تغییر یافت حزب سراسری مشارکت شکل گرفت و دو جبهه سیاسی اصلاحطلبان و اصولگرایان فعال شدند و همچنان تعیین کننده فضای سیاسی کشورند. توجه داشته باشیم همین فرایند تشکلیابی سیاسی یکی از مقدمات شکلگیری نظام رقابتی حزبی در ایران خواهد بود. ششم اینکه پویشهای اجتماعی مثل پویش زنان و پویشهای مطالباتی اقشار اجتماعی فعال شدند، خصوصا در این دوره پویشهای مدنی در مناطق قومی تقویت شد. به رغم این شش دستاورد ولی مطالبات مبتنی بر توسعه سیاسی که به صورت طرح و لایحه در مجلس ششم مطرح شد با ممانعت شورای نگهبان روبرو شد و فرایندی ناتمامی را طی کرد و همچنان در این دوره جامعهسیاسی ایران نتوانست وارد مرحله تحکیم دموکراسی شود- لذا همچنان اصلاحات سیاسی راه بلندی را در ایران پیش دارد.
۶-سوال مهم دیگر این است که اگر دوره هشت ساله اصلاحات در زمان خاتمی بیدستاورد نبوده، پس چرا این دوره با انتخابات سال ۸۴ به پیروزی احمدینژاد ختم شد؟ پاسخ این است که در انتخابات مزبور جبهه اصلاحات در برابر جبهه اصولگرایان به خاطر چهار علت شکست خورد. علت اول اینکه جبهه اصلاحات در این انتخابات ائتلاف نکرد و با چهار کاندیدا (هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، مصطفی معین و مهرعلیزاده) وارد رقابت شد و با این اشتباه بود که احمدینژاد توانست در دور اول انتخابات در برابر هاشمی قرار بگیرد. در آن زمان دولت موازی آنچنان هاشمی را نماد اشرافیگری و فساد معرف ی کرده بود که هر کاندیدایی در برابر هاشمی قرار میگرفت، پیروز می شد. عامل دوم کم توجهی اصلاحطلبان به رای اقشار آسیبپذیر بود. روی «چتر حمایتی دولت از اقشار آسیبپذیر» کم توجهی شده بود. عامل سوم بالا رفتن قیمت نفت به مرز صدوچهل دلار بود که باعث تقویت روحیه دولت موازی برای انجام کارهای چکشی بیشتر شد. عامل چهارم شکلگیری مهندسی انتخابات در دولت موازی بود که هاشمیرفسنجانی و کروبی از عملکرد آن بخدا پناه بردند و رسیدگی به شکایت آنها بجایی نرسید. توجه داشته باشیم بعضی به غلط انتظار دارند که وقتی جریان اصلاحات سیاسی قابل دفاع است که همیشه برنده باشد. درصورتیکه چنین نگرشی غلط است، جبهه اصلاحات هم یک نیروی سیاسی است که در عرصه سیاسی میتواند خطا بکند و شکست بخورد یا از مردم نتواند رای بگیرد. این شکستها و پیروزیها از مقتضیات پویشهای دموکراتیک است.
۷-اصلاحات سیاسی در دوره احمدینژاد (۱۳۸۴-۱۳۹۲) چه کرد؟ در این دوره نیروهای پیشروی جبهه اصلاحات در برابر هجمه دولت موازی و احمدینژاد مقاومت جانانهای از خود نشان دادند. دولت احمدی نژاد دولتی ضد اصلاحات و ضد توسعههمهجانبه بود. پروژه اصلی این دولت تقلیل جمهوری اسلامی به «دولت یا حکومت اسلامی» بود. به یاد داشته باشیم احمدینژاد در طول هشت سال نامی از جمهوری اسلامی نمیآورد و بجای آن از «دولت اسلامی» یاد میکرد که قرار است مدیریت جهانی هم بکند! مقاومت اصلاحطلبان پس از انتخابات مهندسی شده سال ۸۸ که با اعتراض میلیونها نفر در ایران روبرو شد، جانانه ادامه پیدا کرد. در این دوره صدها اصلاحطلب دستگیر و صدها سال زندان برای آنها اعمال شد. اما در این دوره پرچم جمهوری اسلامیخواهی اصلاحطلبان در برابر دولت اسلامی خواهی دولت موازی به زمین گذاشته نشد و از این طریق اصلاحطلبان یک سرمایه بزرگ اخلاقی، سیاسی و اجتماعی در جامعه کسب کردند. با همین سرمایه بود که اصلاحطلبان توانستند در سالهای بعد جامعه ایران را از شرایط بحرانی و نیمه امنیتی خارج کنند.
۸-جریان اصلاحات در دوره روحانی (۱۳۹۲ به بعد) در چه وضعیتی قرار دارد؟ جریان اصلاحات با درس آموزی از تجربه شکست انتخابات ۸۴ با ایجاد ائتلاف در جبهه اصلاحات از کاندیداتوری حسن روحانی دفاع کرد و مردم ایران هم برخلاف انتظار دولت موازی (دولتی موازی که در این انتخابات چنان جسور شده بود که هاشمی را بعنوان شناسنامه انقلاب تایید صلاحیت نکرد) روحانی را به پیروزی قاطع رساندند و ایران را از وضعیت نیمه امنیتی پس از سالهای ۸۸ خارج کردند. در این دوره جبهه اصلاحات بطور جدی «در» دولت روحانی نبود ولی بطور جدی از دولت روحانی دفاع کرد. در این دوره چند کار مهم انجام شد. یکی برجام بود. برجام یعنی پیروزی دیپلماسی نرمال جمهوری اسلامی در برابر دیپلماسی تقابلی دولت موازی. دوم عادی سازی شرایط اقتصادی بود. تورم از چهل و شش در صد به زیر ده در صد رسید و رشد اقتصادی از منفی هفت خارج شد و به بالای رشد سه در صد رسید. در همین دوره با حمایت اصلاحات در انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۴ مجلس با اکثریت حامی دولت موازی شکل نگرفت. و همچنین در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ روحانی بطور غیر منتظرهای با شش میلیون رای بیشتر پیروز انتخابات شد. پس از این پیروزی در شرایطی که ترامپ نامتعادل از برجام خارج شد روحانی با استحکام به دیپلماسی نرمال ادامه داد و از برجام خارج نشد. لذا اگر در سال ۱۳۹۱ آمریکا همه کشورها را علیه ایران بسیج کرده بود اینک در سال ۱۳۹۷ آمریکا با اسرائیل در وضعیت ایزوله قرار گرفت و در برابر ترامپ ایران و بقیه کشورها قرار دارد.
۹- اینک پس از گذشت بیست سال از اصلاحات این جریان چه دستاوردی برای جامعه سیاسی ایران داشته است؟ غیر از دستاوردهایی که اصلاحات در دوره خاتمی داشت و در بند پنج اشاره شد به شش دستاورد دیگر میتوان اشاره کرد. دستاورد هفتم اصلاحات یک دستاورد سلبی است. به نظر میرسد که دولت موازی بیست سال است که به دنبال استحاله جمهوری اسلامی به دولت اسلامی (بدون تعهد به سازوکارهای جمهوریت جمهوری اسلامی) است. در این مدت جبهه اصلاحات با کمک مردم و جامعه محذوف نگذاشته است که این رویای دولت موازی تحقق پیدا کند. دستاورد هشتم تقویت مولفههای جامعهمدنی ایران ا ست. بعنوان مثال در این دوره سمنها، صنوف و انجمنهای علمی تقویت شدند؛ فرهنگ سیاسی رواداری در میان فعالان سیاسی و اجتماعی تقویت شده است. یا بر تعداد افراد آگاه، ماهر و اخلاقی در جامعه افزوده شده است. سیوپنج در صد تولید مطالب سیاسی تلگرام متعلق به اصلاحطلبان است و شصتوپنج درصد تولید مطالب متعلق به اصولگرایان است ولی بیش از هفتاد در صد مردم از تولیدات اصلاحطلبان استفاده میکنند. دستاورد نهم این است که اصلاحطلبان در این مدت مروج حکمرانی خوب بودهاند که یکی از ویژگیهای حکمرانی خوب حرکت به سمت «شفافیت نهادی» است. این فرایند در دولت روحانی و شهرداری تهران آغاز شده است.
۱۰- در برابر دستاوردهای نهگانه فوق عدهای نظر مخالف دارند و میگویند اصلن «پروژه» اصلاحات چه بوده است؟ و پاسخ میدهند اصلاحات «پروژهای» نداشته است که بخواهد دستاورد داشته باشد. خطای نگرش «مهندسی گون» این منتقدین این است که فرایند اصلاحات سیاسی را با اصلاحات نوع دوم و موضوعی که در بند یک توضیح داده شد یکی میگیرد. یا جریان و فرایند یا پروسه اصلاحات سیاسی را با پروژه توسعه «یک کارخانه» اشتباه گرفتهاند. برای یک کارخانه است که مهندسان و اقتصاددانان میتوانند برنامه و پروژه توسعه و پیشرفت تهیه کنند و بعد در یک دوره زمانی مشخص کنند که آن کارخانه چقدر به اهداف کمیاش نزدیک شده است. در صورتیکه فرآیند اصلاحات یک پروسه انسانی است که مبتنی بر کنش خشونتپرهیز، تدریجی و قانونی کنشگران به سوی تقویت سازوکارهای دموکراسی است و دستاوردهای نهگانه نشان میدهد جریان سیاسی اصلاحات به این سمت حرکت کرده است. لذا خطا است که ارزیابی اصلاحات را با سازوکارهای یک «پروژه» مورد ارزیابی قرار دهیم. ولی در زمانه ما که میتوان با اصطلاحات مهندسی نمایش یک تحلیل علمی را داد، مخالفان اصلاحات به خطا با تاسی به ادبیات «مهندسی گونه» از شکست پروژه اصلاحات سخن میگویند و به نقد پر طمطراق اصلاحات دامن میزنند.
۱۱- آیا اصلاحات «دولتمحور» در برابر اصلاحات «جامعهمحور» قرار میگیرد؟ عدهای از منتقدان منصفتر اصلاحات سیاسی این دو نوع اصلاحات را در برابر هم قرار میدهند و میگویند برای جبران ناکامی اصلاحات سیاسی باید تمرکز را بر اصلاحات جامعهمحور قرار داد. در صورتیکه این دوگانه سازی خطا است و جریان اصلاحات سیاسی از ابتدا یک جریان دو تلاشه هم در دولت و هم در جامعه مدنی است و این دو تلاش یکدیگر را تقویت میکنند و مکمل یکدیگرند. دوره اول خاتمی اصلاحات به این دلیل در جامعه ایران قوی بود که هم تلاش اصلاحجویی در دولت و هم در جامعه مدنی فعال بود. در دوره احمدینژاد آشکارا با اصلاحات سیاسی در دولت مخالف شد و جریان اصلاحات تنها توانست در جامعه مدنی دست به مقاومت بزند. ولی پس از سال ۱۳۹۲ دو تلاش اصلاحجویی هم در سطح دولت و هم جامعهمدنی فعالتر شده است.
۱۲- پس از اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ عدهای از تحلیلگران از پایان اصلاحات سخن میگویند آیا این ارزیابی درستی است؟ این ارزیابی حداقل به سه دلیل غلط است. دلیل اول اینکه شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا» شعار همه مردم ایران در شصت شهر اعتراضی نبود و فقط شعار کمتر صد نفر و آنهم در یک روز در تهران بود و بعدا این شعار از سوی رسانههای ماهوارهای پمپاژ شد. دلیل دوم بر پیمایش ایسپا متکی است. طبق این پیمایش بیش از هفتادوپنج درصد مردم از وضع موجود ناراضیاند ولی بیش از شصتوپنج درصد مردم آماده نیستند که با حکومت وارد درگیری شوند. دلیل سوم اینکه برای تغییر ابعاد نامطلوب جامعه همچنان جدیترین راهبرد در ایران راهبرد «اصلاحی» است و راهبرد «انقلابی» شرایط اجرا ندارد. در اینجا به چهار دلیل میتوان اشاره کرد که شرایط جامعه ایران انقلابی نیست. دلیل اول اینکه فرض کنید که دیگه «تمومه ماجرا». پس چرا تاکنون طرفداران این شعار تلاشی انقلابی از خود نشان ندادهاند. ظاهرا مهمترین تلاششان تخطئه اصلاحات با دوپینگ تبلیغاتی در فضای آنلاین و رسانههای ماهوارهای است. دوم اینکه انقلاب کردن سازماندهی و رهبری واحد و متمرکز میخواهد که کسی چنین سازمان و رهبر انقلابی را در جامعه ایران نمیشناسد.
سوم اینکه در انقلابها خواستههای مردم فقط در یک شعار خلاصه میش ود در صورتیکه ما در جامعه ایران با تنوعی از خواسته های اقشار اجتماعی روبرو هستیم. چهارم اینکه معمولا انقلابها در برابر رژیمهای ضدمردمی و پوشالی شکل میگیرد در صورتیکه جمهوری اسلامی حکومتی پوشالی نیست و نیمه مردمی و نیمه دموکراتیک است و در میان بخشهای گوناگون جامعه و در سراسر جغرافیای ایران نفوذ دارد. لذا جمهوری اسلامی نیازمند اصلاح است نه انقلاب. بنابراین ارزیابی پایان اصلاحات بیشتر یک افسانه در ایران است.
جمعبندی و بایستههای اصلاحات
۱- اهمیت حیاتی اصلاحات بیستساله و تداوم و آینده آن و نسبتش با جامعه سیاسی ایران مثل آب و حیات ماهی است. همانطور که حیات ماهی بدون آب ممکن نیست ولی خیلیها به این آب توجه نمیکنند اهمیت جریان اصلاحات سیاسی هم برای ثبات و تداوم جامعه سیاسی ایران حیاتی است که به چشم دو گروه نمیآید. گروه اول حاملان دولت موازی هستند که با اصلاحات سیاسی مخالفاند چون تداوم اصلاحات سیاسی اولا قلمرو دولت موازی را در برابر دولت رسمی محدود میکند و ثانیا با تداوم اصلاحات دولت موازی مجبور میشود فرایند شفاف سازی را بپذیرد و به دولت رسمی تبدیل شود. گروه دوم مخالفان اصلاحات هستند که به سرنگونی نرم و یا سخت جمهوری اسلامی فکر میکنند. اشکال تحلیلی این نیرو این است که اولا جمهوری اسلامی را نظامی استبدادی میبینند و لذا فقط به سرنگونی و نه اصلاح آن فکر میکنند و ثانیا آنها بیست سال فرایند اصلاحطلبی و وقوع بیش از هشتبار جنبش انتخاباتی را ناچیز میشمارند. و دائم آینده ایران در یک «بیگ بنگ» میبینند. بعضی از آنها چهل سال است که در انتظار رخداد بزرگ سرنگونی رژیم اند و نسبت به بیست سال اصلاحطلبی مدنی در ایران کور چشماند. به بیان دیگر خطای تحلیلی آنها این است که دائم جامعه ایران جامعهای در آستانه انقلاب و بیگ بنگ میبینند و فکر نمیکنند که ایران با پشوانه بیست سال اصلاحطلبی جامعه در حال گذار به مرحله تحکیم دموکراسی است. خلاصه اینکه بیست سال اصلاحطلبی از یک طرف روی تفکر سیاسی بیگ بنگی خط بطلان میکشد و از طرف دیگر راه پیشرفت جمهوری اسلامی قبول اصلاحات است (و پیشروی دولت موازی علیه اصلاحات در دوره احمدینژاد به جامعه و دولت ایران آسیب زده است.)
۲-با آنچه درباره بیست سال اصلاحطلبی گفته شد آیا نقد جریان اصلاحات ممنوع است؟ حتما باید جریان اصلاحات نقد شود و پدیده و گل بی عیب را خدا هم نیافرید. ولی سخن من این است که اتفاقا از روز پیروزی خاتمی در سال ۱۳۷۶ نقد اصلاحطلبان شروع شده و همچنان ادامه دارد. اساسا اصلاحات با نقد زنده است و اصلاحطلبان خود مروج نقد در جامعهاند. مثلا پس از دیماه ۱۳۹۶ یک نقد جامع از سوی حزب اتحاد ملت ایران (قابل دسترس در کانال امتداد@emtedadnet) و از سوی محمدرضا جلائیپور تحت عنوان «شانزده اصلاح در اصلاحات دو: اصلاحطلبی اصلاحشده» (قابل دسترس در کانال @jalaeipour) انجام شده است که پیگیری این نقدها به تقویت اصلاحات و جامعه سیاسی ایران کمک خواهد کرد.
۳-هم اکنون (بهار ۱۳۹۷) عوامل تهدید کننده اصلاحات سیاسی در ایران کدامها هستند؟ حداقل چهار عامل اصلاحات سیاسی را در ایران تهدید میکند. عامل اول مقاومت دولت موازی در برابر اصلاحات سیاسی از طریق: نظارت استصوابی؛ از طریق اختصاص یک گروه ویژه از بازپرس و قاضی در دستان نیروهای امنیتی برای برخورد با منتقدین و اصلاحطلبان؛ از طریق دخالت مستقیم دولت موازی در برنامههای دولت رسمی؛ از طریق کارشکنی در دیپلماسی نرمال دولت روحانی. عامل دوم ائتلاف سیاه و ننگین ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان و دستگاههای تبلیغاتی آنها علیه اصلاحطلبان، جمهوری اسلامی و تمامیت ارضی ایران است. عامل سوم ضعف در چتر حمایتی دولت از اقشار آسیب پذیر آنهم در شرایط بغرنج و تحریم اقتصادی فعلی است. عامل چهارم ضعف پایگاههای تعادلبخش و موثق در فضای آنلاین است. در شرایط فعلی رسانههای پر قدرت و فراگیر در داخل در اختیار دولت موازی است و رسانههای پرقدرت و فراگیر ماهوارهای در دستان نیروهای سرنگونیطلب است و اصلاحطلبان فقط در فضای آنلاین (تلگرام) حضور دارند. اما با اینکه تلگرام پیان رسان ارتباطی و خبری خوبی است ولی اصلاحطلبان در فضای تلگرام به شدت به کانالها و سایت های خبری و تحلیلی موثق نیاز دارند که در فضای آن لاین تعادل بخش باشد. وگرنه در فضای آنلاین کانالهای دروغگو، خشونتپرور و سرنگونیطلب میتوانند خبرهای دروغ خود را همچون گنجشک بجای بلبل جابزند.۴-بایستههای آینده اصلاحات در امسال و سال آینده و در دوره فشار ترامپ کدام است؟حداقل به هفت بایسته میتوان اشاره کرد. اول اینکه با هرگونه خودی غیر خودی کردن ایرانیان باید مخالفت کرد. هر ایرانی که خشونتپرهیز و قانونگرا است خودی است. دوم حمایت از دولت روحانی و تشویق این دولت در تهیه «بستههای نجات» در باره معضلات جامعه- مانند بسته نجات نوسانات ارزی؛ بسته اصلاحات اداری و امور استخدامی؛ بسته شفافیت نهادی؛ بسته مبارزه با کالای قاچاق و … و از همه مهتر بسته «کارا کردن چتر حمایتی» دولت از اقشار آسیبپذیر. سوم اینکه تقویت گفتگو و مذاکره اصلاحطلبان با هسته اصلی قدرت، با اصولگرایان و با محذوفان سیاسی. چهارم مرزبندی آشکار اصلاحطلبان با سرنگونیطلبان که ستون پنجم ائتلاف سیاه ترامپ و … هستند. حملان ائتلاف سیاه و سرنگونیطلبان و خشونتپرور شایسته است که بدانن د در برابر همه ایرانیان قرار دارند. پنجم اینکه از دولت روحانی در جهت اجرای دیپلماسی نرمال در برابر دیپلماسی تقابلگرایان ( مثل سخنان اخیر علیاکبر ولایتی) دفاع شود. ششم اصلاحجویان در فضای آنلاین و تلگرام باید حضور مسولانه داشته باشند و حامل هیچ دروغی حتی اگر در ظاهر به نفع اصلاحطلبان باشد، نباشند. هفتم اینکه آیه یاس را در افکار عمومی باید کنار گذاشت و مهمترین سرمایه اصلاحات سیاست امید است و پایان اصلاحات «افسانهای» بیش نیست.