تداوم مشی اصلاحات و تغییرات پایگاه اصلاح‌طلبان: اصلاح‌طلبی از ٧۶ تا امروز

مصاحبه با خبرگزاری جماران ۲/۳/۱۴۰۴

۱‌. اصلاحات در این ۲۸ سال چه مسیری را طی کرده و کجاها به توفیق رسیده و کجاها شکست خورده است؟

اجازه بدهید اول از توفیقات اصلاحات بگویم، کاری که حتی دوستداران اصلاحات هم انجام نمی‌دهند. به نظر من در انتخابات دوم خرداد ١٣٧۶ دو کار مهم انجام شد. یکی نیروی سیاسی ریشه‌دار خط امام که در انقلاب و جنگ هشت‌ساله و دوره هشت‌ساله سازندگی تجربه داشت، در یک پیوند نانوشته با نیروی محذوف جامعه از نامزدی محمد خاتمی دفاع کردند، ننشستند بینند چه می‌شود و فرصت انتخابات را که میراث انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ۵٧ بود مغتنم شمردند.

کار مهم دوم پیروزی خاتمی بود. در آن زمان (که این خود سرزنشی کنونی در فضای رسانه‌ای و مجازی مثل امروز نبود) مردم یک‌پارچه در انتخابات شرکت کردند. و پیروزی قاطع و غیر منتظره و بیست میلیونی محمد خاتمی را آفریدند. همان موقع هم بخش‌های رادیکال جناح اصول‌گرا دنبال تقلیل جمهوری اسلامی به امارت اسلامی بودند، و حامیان خاتمی ننشستند نگاه کنند و در انتخابات شرکت کردند. اما پیروزی تعیین کننده خاتمی زمینه ساز دو پدیده پر برکت در دولت و جامعه ایران شد و در عصر تهدید بوش پسر (پس از ضربه القاعده به دو برج تجاری در نیویورک در یازده سپتامبر) هم دولت و هم جامعه ایران توانمند شدند.

پدیده اول این بود که پس از دوم خرداد جنبش مدنی اصلاحات در جامعه شکل گرفت. این پدیده و این حرکت جمعی مبارک، یک «جنبش مدنی» بود و شورش، ناجنبش و انقلاب نبود. گفتمان این جنبش مدنی حاکمیت قانون و توسعه همه جانبه ایران با تاکید بیشتر بر توسعه سیاسی بود. روشنفکران، نخبگان، دانشجویان فعال، جوانان و زنان و بطور کلی طبقه متوسط فرهنگی حامی این جنبش مدنی و اصلاحی بودند. این جنبش کور نبود هدف داشت، هدفش سرنگونی رژیم نبود بلکه اصلاح نظام جمهوری اسلامی از طریق روش‌های قانونی، تدریجی و خشونت پرهیز بود. تشکل‌های ریشه‌دار سیاسی مثل مجمع روحانیون، حزب مشارکت و حزب کارگزاران و دفتر تحکیم دانشجویان حامی این جنبش بودند. این جنبش حامی مردمی دولت خاتمی بود. 

پدیده دوم موفقیت دولت خاتمی در اداره بهتر جامعه در دوره هشت‌ساله (از سال ٧۶ تا ٨۴) اصلاحات بود. از حیث اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دولت خاتمی موفق‌ترین دولت پس از انقلاب بود. در این دوره مشکلات بود، قتل‌های زنجیره‌ای و حمله به کوی دانشگاه و بستن مطبوعات بود و تهدید بوش پسر بود اما مردم در دوره خاتمی روی هم بهتر زندگی کردند.

دولت خاتمی از حیث اقتصادی میانگین رشد اقتصادی سالانه حدود ۶٪ شد. میزان تورم به ده در صد رسید. سیاست یکسان‌سازی نرخ ارز با موفقیت انجام شد، که به ثبات بازار ارز کمک کرد. حساب ذخیره ارزی برای مدیریت درآمدهای نفتی و کاهش وابستگی به نفت تشکیل شد. قیمت حاملان انرژی به صورت پله‌کانی و تدریجی و بدون اعتراض مردمی افزایش یافت. استقراض دولت از بانک مرکزی، ممنوع شد. تسهیلات تکلیفی کاهش یافت و سامانه مالیاتی بهبود یافت. سرمایه‌گذاری خارجی نسبت به تولید ناخالص داخلی از حدود بیست و شش در صد در ۱۳۷۵ به حدود بیست و نه در صد در ۱۳۸۳ افزایش یافت. (البته خصوصی سازی و یارانه‌ها در این دوره با موفقیت سامان نیافت). 

دولت خاتمی از حیث سیاسی اولین انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال ۱۳۷۷، را برگزار کرد که به مشارکت مستقیم بیشتر مردم در اداره امور محلی منجر شد. فضای سیاسی با افزایش آزادی مطبوعات و نشست‌های دانشگاهی باز شد. خاتمی در سطح سیاست خارجی ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را مطرح کرد که در سطح جهانی مورد توجه قرار گرفت و سازمان ملل متحد سال ۲۰۰۱ را به این نام اعلام کرد. خاتمی برای اصلاح قوانین انتخاباتی و افزایش شفافیت سیاسی، هرچند با مقاومت روبرو شد، تلاش کرد. تمایزیابی و تشکل‌یابی سیاسی تقویت شد حزب مشارکت شکل گرفت و مجمع روحانیون مبارز و هیئت‌های موتلفه به صورت رسمی درآمدند و به افزایش مشارکت سیاسی کمک کردند. 

در دولت خاتمی از حیث اجتماعی آزادی‌های مدنی رونق گرفت. فضای بازتر در دانشگاه‌ها و جامعه برای بحث‌های سیاسی و اجتماعی فراهم شد. برخی قوانین مرتبط با زنان، مانند افزایش سن ازدواج، تعیین مصادیق عسر و حرج برای طلاق، و اولویت دادن به مادر برای حضانت فرزند تا ۷ سالگی، اصلاح شد.برای لغو ممنوعیت اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور تلاش شد. مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان و جوانان، به‌ویژه در انتخابات ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰، افزایش یافت. با وجود این که مشارکت اقتصادی زنان کمی بهبود یافت ولی همچنان پایین باقی ماند.

در دولت از حیث فرهنگی با رشد چشمگیر مطبوعات، آزادی‌های مدنی و فعالیت‌های فرهنگی، به باز شدن فضای نقد و گفت‌وگو در جامعه کمک کرد. فعالیت‌های هنری، سینمایی، موسیقی و ادبی رشد فزاینده پیدا کرد.در محیط‌های دانشجویی دوهزار و پانصد نشریه دانشجویی نشر یافت. مناطق اهل سنت نشین در ایران با گشودگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی روبرو شدند. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های ورزشی و فرهنگی افزایش یافت.

بدین سان مردم ایران با مشارکت انتخاباتی خود در دوم خرداد ١٣٧۶ و با به پیروزی رساندن محمد خاتمی در جامعه ایران یک جنبش مدنی اصلاحات شکل گرفت و با حمایت این جنبش موفق‌ترین دولت در اداره کشور پس از انقلاب پا به عرصه گذاشت. این از توفیقات اصلاحات بود. (عجیبه که کمتر به دولت و جامعه توانمند دوره اصلاحات توجه می‌شه). 

اما به بخش دوم سوال شما یعنی درباره شکست اصلاحات، بپردازیم. من با ارزیابی از «شکست اصلاحات» مخالفم بلکه معتقدم در ١٣٨۴ «نیروی سیاسی اصلاح‌طلبان» در انتخابات ١٣٨۴ شکست خوردند نه مشی اصلاحات. 

البته چه بسا اگر در همان انتخابات سال ٨۴ هم جبهه اصلاح‌طلبان با چهار نامزد در انتخابات وارد نمی‌شدند باز احتمال داشت شکست نخورند. ضمنا شکست اصلاح‌طلبان علل دیگری هم داشت. یکی تهدیدات بوش پسر بود که ایران زمان خاتمی را بی‌شرمانه «محور شر» اعلام کرد و ایران را تهدید وجودی کرد. پس از این تهدید «حاکمیت ایران» بجای حرکت به سوی توسعه و سند چشم انداز به سوی «بازدارندگی و تقویت سیاست‌های مقاومتی» در منطقه رفت و در برابر جنبش اصلاحات و دولت خاتمی و فرایند حیاتی توسعه کشور گارد گرفت و از دولت پنهان دفاع کرد.

عامل دوم بی توجهی جریان اصلاحات به عدالت اجتماعی بود. در دوم خرداد هم طبقه متوسط و هم اقشار حقوق‌بگیر و ضعیف به خاتمی رای دادند ولی در انتخابات ١٣٨۴ اقشار ضعیف به احمدی‌نژاد مردم‌انگیز که شعار عدالت اجتماعی و کمک به محرومان را می‌داد رای دادند. 

عامل سوم بخشی از نخبگان و تغییر خواهان جوان از مشی اصلاحی فاصله گرفتند و در عصر انقلاب‌های رنگی از خاتمی عبور کردند و دنبال انجام «انقلاب آرام» افتادند. البته آن‌ها نتوانستند انقلاب آرام کنند اما به خاتمی و جبهه اصلاحات در پیگیری مش اصلاحی ضربه زدند. هم اکنون پس از دو دهه بخشی از همین نیرو به سرنگونی‌طلبان پیوستند و متاسفانه چشم امید به جنایت جنگی نتانیاهو علیه ایران دارند. 

۲. آیا اصلاحات خودش را مطابق با خواست مردم به‌روز کرده یا هنوز در همان اندیشه‌های ۲۸ سال پیش باقی مانده است؟ 

خدمتتون در بالا گفتم که رویکرد جامعه ایران به روش تغییر اصلاحی جامعه یک اندیشه پر برکت بود و الان هم هست. حالا چرا همچنان مشی اصلاحات قابل دفاع است؟ شما ببینید هم اکنون جامعه و دولت ایران با انواع ناترازی‌ها و معضلات و تبعیض‌ها روبرو است، بطوری که ما با یک جامعه ناراضی روبروییم. خب سوال راهبردی و کلیدی این هست که برای عبور از این معضلات چه باید کرد؟ شما به صحنه جامعه سیاسی ایران نگاه کنید چهار راهبرد وجود دارد. 

یکی همان راهبرد اصول‌گرایی است که می‌گویند نظام سیاسی مشکلی ندارد مشکل در توطئه خارجی است که قدرت روایت‌سازی دارد و جوانان ما را فریب می‌دهند. جلیلی در انتخابات ١۴٠٣ نماد این مشی بود. 

راهبرد دوم همان مشی اصلاحات است، به این معنا که برای ظرفیت‌سازی در دولت و رفع ناترازی‌های بحرانی در جامعه لازم نیست اول رژیم را تغییر دهیم و بعد سراغ اصلاح و ترمیم برویم. این درست است که مشی اصلاحی پایگاه اجتماعی سال ١٣٨٠ را ندارد که خاتمی ٢٢ میلیون رای بیاورد. ولی همین مشی در انتخابات ١۴٠٣ در انتخابات چهل و پنجاه درصدی شرکت کرد و پزشکیان را به پیروزی رساند. و هم اکنون در دولت پزشکیان تغییرات در سیاست خارجی، عدم فشار به پوشش مردم و در گشودگی دانشگاه‌ها و تولیدات هنری بهتر از زمان تسلط خالص‌گرایان و یکدست‌سازان بهتر پیش می‌رود. 

راهبرد سوم مشی تحول‌طلبان و حامیان تغییرات ساختاری است که منتظرند در ایران انقلاب آرامی بشود تا بعد مشکلات دولت و جامعه حل شود. این مشی هم دو مشکل دارد یکی این که تا کی باید منتظر انقلاب آرام بود؟ دوم این که گیرم انقلاب آرام شد، با بی‌دولتی پس از انقلاب در این خاورمیانه لغزنده (و با این نتانیاهو نسل‌کش که به سرزمین سوریه هم رحم نمی‌کند) چه باید کرد؟ متاسفانه تحول‌طلبان به این سوالات پاسخ نمی‌‌دهند. 

راهبرد چهارم مشی سرنگونی‌طلبان است. حامیان این مشی امیدشان به ماشین جنگی دشمن است تا به جمهوری اسلامی ضربه بزند، تا این سرنگونی‌طلبان به قیمت ویرانی ایران بتوانند بیایند ایران را نجات دهند. 

همانطور که می‌ببینید از چهار مشی تغییردهنده مشکلات ایران همچنان مشی اصلاحی معقول‌تر، عملی‌تر و از همه مهمتر مشیی است که حافظ ایران است. دوم این که ظرفیت دولت را برای ارائه «خدمات پایه» (تامین دارو، آب، برق، گاز، مسکن و …) تقویت کنیم. یکی از راه‌هایش شایسته‌گزینی است. دولت پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی شعار شایسته‌گزینی و کارشناس محوری را داد ولی تاکنون کارها خوب پیش نرفته ظاهرا یکی از مشکلات استعلامات است و یکی دیگر از مشکلات فشار گروه‌های ذینفع هست. ظاهرا دستگاه‌های اطلاعاتی همچنان تنگ‌نظرانه عمل می‌کنند. شما دیدید استفاده دولت را از شخصیتی مثل دکتر سرزعیم در امور بانکی محروم کردند. با مریدان نمی‌شه به ظرفیت اداری دولت افزود. ادامه این وضع یعنی ادامه مهاجرت نخبگان. 

سوم شایسته است جامعه مدنی را قوی کرد. یعنی حرکت‌های داوطلبانه در امور عمومی را تقویت کرد. شایسته است انجمن‌ها، اصناف، سمن‌ها (سازمان‌های مردم نهاد)، کارزارهای مفید مجازی را تقویت کرد. شایسته نیست ایران‌دوستان در فضای مجازی حاملان پست‌های سیا‌ه‌نمایی باشند. تغییرات در ایران صبر و استمرار می‌خواهد.

۳. چرا الان مردم از اصلاحات رویگردان شده‌اند؟

خدمتتون گفتم اصلاحات همچنان یک مشی مفید و زنده است. درباره رویگردانی و شکست اصلاح‌طلبان در سال ٨۴ هم در بالا به سه علت اشاره کردم. اما اگر منظورتان از رویگردانی از جبهه اصلاح‌طلب و نیروی سیاسی اصلاح‌طلبان است، که اجازه بدهید توضیح بدهم. اولا در شرایط امروز و در شرایط جامعه دیجیتالی و موبایلی و مجازی ایران نه اصلاح‌طلبان هیچ نیرویی رونق اجتماعی ندارد. در فضای مجازی به هیچ فرد و گروهی رحم نمی‌شود. از این لحاظ ما در «عصر سرزنش ملی» به سر می‌بریم. ثانیا ما به نظرسنجی مستمر و متواتر نیاز داریم تا ببینیم اصول‌گرایان، اصلاح‌طلبان، تحول‌طلبان و سرنگونی‌طلبان چه پایگاهی در جامعه دارند. ثالثا انتخابات ١۴٠٣ نشان داد که در میان نیمی از شهروندان نامزد اصلاح‌طلبان وضع بهتری از اصول‌گرایان دارد. رابعا اگر توافق محدود ایران با آمریکا پیش برود البته در ایران معجزه اقتصادی نمی‌شود اما امور رو به بهبود می‌گذارد و حدس من این است که در انتخابات بعدی وضع اصلاح‌طلبان بهتر می‌شود. 

۴. نسبت حاکمیت با اصلاحات در این نزدیک به ۳ دهه، چه تغییراتی کرده است؟ 

حاکمیت متاسفانه در دوره اصلاحات در مخالفت با اصلاح‌طلبان از دولت پنهان دفاع کرد و قدر اصلاحات را ندانست. در دو دوره احمدی‌نژاد حاکمیت دنبال جارو کردن اصلاح‌طلبان از دولت بود و بدین سان به ظرفیت دولت در ارائه خدمات پایه ضربه زد. در انتخابات ١٣٩٢ حاکمیت هاشمی رفسنجانی را که شناسنامه انقلاب بود رد صلاحیت کرد اما باز بصورت غیرمنتظره حسن روحانی با حمایت آرای مردم پیروز شد و در پروژه خالص‌سازی اخلال شد. در دوره رئیسی قرار بود خالص‌سازی در دولت و جامعه مدنی انجام شود که متاسفانه سه سال کار این دولت، ایران را با تهدید امنیتی روبرو کرد. 

به نظر می‌رسد که حاکمیت از انتخابات ١۴٠٣ دارد کمی تن به تغییرات می‌دهد و از این تغییرات باید حمایت کرد. یکی از این تغییرات این بود که حاکمیت انتخابات را کمی متکثر برگزار کرد، یکی این بود که سیاست «نه جنگ و نه مذاکره» را به سیاست «نه جنگ و مذاکره» تغییر داد. یکی این بود که حاکمیت در عمل کمی تکثر در سبک زندگی و پوشش را پذیرفته. از این اقدامات خوب باید دفاع کرد. 

۵. آیا اکنون می‌شود اصلاح‌طلبی را زنده کرد یا فلسفه اصلاحات کلا مرده است؟ 

بذارید من بعنوان کسی که یک مقدار علوم اجتماعی خوانده یک چیزی بگویم. جامعه و دولت و نیروهای سیاسی هر کشوری خصوصا جامعه و سیاست پویای ایران این ها موجوداتی سیال و زنده هستند، از مرگ این پدیده‌ها صحبت کردن، حرف‌های بی‌پایه‌ای است (البته حرف تبلیغاتی هست). من به همین دلیل در ارزیابی از سیاست و جامعه از واژه‌های «زنده» و «مرده» و «پایان» و «فروپاشی» و «دیگه تمومه» صحبت نمی‌کنم. نکته دوم این که علوم اجتماعی هم به ما اون قدرت رو نمی‌دهد که از مرگ و زنده بودن قطعی پدیده‌ای اجتماعی خبر بدهیم. آینده باز هست و علوم اجتماعی به ما کمک می‌کنه که نسبت به آینده حدس‌ها و احتمالاتی را ارائه بدهیم. اتفاقا ارزیابی من این هست که مشی اصلاح‌طلبی حیات داشته و پررونق تر هم می‌شود. 

۶. اگه الان بخواهیم اصلاحات را احیا کنیم، چه تغییرات بنیادینی باید در آن ایجاد شود؟

به نظر من برای رونق اصلاحات و تغییر اوضاع ایران حداقل سه کار را خوبه بدون شرمندگی انجام بدهیم. اول این که از حاکمیت و دولت پزشکیان حمایت کنیم تا در مذاکرات با آمریکا با عزت و موفقیت پیش برود و ایران با هزینه کمتر از شرایط شبه جنگی فعلی بیرون برود (حتی اگر در این دوره هم حاکمیت در مذاکره موفق نشد اصلا ناامید نشویم). به نظر می‌رسد حاکمیت با بازگشت نظام سیاسی به «سیاست خارجی متوازن» همراهی می‌کند. به نظر می‌رسه حاکمیت از سیاست خارجی و داخلی نامتوازن دو دهه ‌پیش دارد درس می‌گیرد. لذا این حرف بد این هست که بگوییم تغییر در سیاست‌ها به خاطر ترس مقامات بوده. اتفاقا درس گرفتن کار خوبی است و شایسته است تشویق کرد.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *