ارزیابی راهبرد «نه جنگ و نه مذاکره»

به نظر می‌رسد مهمترین مساله‌ای که این روزها و تا اطلاع ثانوی در مسیر توسعه همه جانبه ایران ایجاد بحران کرده است، تشدید تحریم اقتصادی و استثنایی ترامپ علیه ایران است. تحریمی که با جنگ روانی-رسانه‌ای و منابع مالی و نظامی دولت‌های گروه‌بی (بولتن از آمریکا، نتانیاهو از اسرائیل، بن‌سلمان از عربستان موسوم به بن اره، بن‌زائد از امارات) تقویت می‌شود. ادامه این تحریم‌ها کمتر از خطر جنگ‌نظامی برای سرنوشت ایران نیست و درمان این تحریم‌ها پیش‌نیاز بازگشت ایران به مسیر رشد و توسعه است. به بیان دیگر اگر اقتصاد ایران با رشد منفی شش‌در‌صد فعلی ادامه پیدا کند این خودش یک جنگ‌خاموش و ویرانگر علیه مردم ایران است.

رهبر ایران بعنوان قدرتمندترین شخصیت کشور راه عبور از بحران را در مقاومت در برابر گروه‌ “بی” و در شعار «نه جنگ و نه مذاکره» صورتبندی کرده‌اند. درباره کفایت این راهبرد برای عبور ایران از وضع بحرانی فعلی چه می‌توان گفت؟ در پاسخ به این سوال به پنج توضیح اشاره می‌کنم. اول اینکه راهبرد مقاومت و عدم تسلیم در برابر گروه‌ “بی” که هدف فرسوده کردن ج‌ا و ایران را دنبال می‌کند، راهبرد درست و عزتمندانه‌ای است. منتها باید روشن کرد این «مقاومت» تا کجا و تا کی قرار است ادامه پیدا کند؟ آیا فرض بر این است که ترامپ دو سال دیگر رفتنی است، یا شش سال ماندنی است؟ شرط عقل این است که فرض کنیم ترامپ و گروه‌”بی” در شش سال آینده فشارهای خود را علیه ایران ادامه می‌دهد. لذا مقاومت چندماهه ایران ممکن است ولی «مقاومت چند ساله» ایران آیا ممکن و یا مفید است و یا باید به راههای برون رفت دیگری فکر کرد؟ حتما باید به دنبال راه برون‌رفت بود.

توضیح دوم اینکه شعار «نه جنگ» مقام رهبری قابل دفاع است. بدین معنا که رهبری اساسا علاقه‌ای به وارد شدن ایران به جنگ ندارد و «ترجیحا» و قاطعانه آن‌ را مذموم می‌داند. اما اینکه مقام رهبری در مقام «توصیف و تبیین» می‌گویند در آینده «جنگ نمی‌شود»، آیا گزاره‌ای تضمین شده است؟ نیست. زیرا ممکن است طرفین جنگ (گروه‌بی و ایران) واقعا دنبال جنگ نباشند و ما می‌دانیم که ایران واقعا دنبال جنگ نیست ولی ممکن است جنگ به صورت ناخواسته در منطقه شعله‌ور شود (بررسی تعداد قابل توجهی از جنگ‌های پیشین نشان می‌دهد که وقتی شرایط جنگی می‌شود ممکن است جنگی «بیاید»). بعنوان نمونه گروه‌های افراطی راست در اسرائیل، آمریکا و در محافل تندرو سعودی بدشان نمی‌آید جنگی از سوی آمریکا بر ایران تحمیل شود. لذا شرط عقل است که حاکمیت با کمک جامعه مدنی هر چه زودتر ایران را از این شرایط و شبح جنگی خارج کند. چون عدم وقوع جنگ امری تضمین شده نیست و ورود زندگی هشتاد و پنج میلیون ایرانی به شرایط جنگی شرط عقل و احتیاط نیست.

توضیح سوم اینکه شعار «نه مذاکره» مقام رهبری نیازمند توضیح است. اگر منظور از عدم مذاکره یک اقدام «تاکتیکی» است، قابل دفاع است زیرا در شرایط کنونی که «ترامپ دروغگو و غیر قابل اعتماد» برای مذاکره شماره تلفن‌پراکنی می‌‌کند، شرایط مناسبی نیست. اما اگر «نفی مذاکره» بصورت یک راهبرد مطرح شود به چهار دلیل قابل دفاع نیست. زیرا: ۱) مالا چه بحران بیشتر تشدید شود و چه تحریم ها تدام یابد برای برون رفت از وضعیت فعلی باید مذاکره کرد. ولی فعلا می‌توان «مذاکره چند جانبه و یا مذاکرات ناآشکار» را دنبال کرد. ۲) نفس تمایل ایران به مذاکره در افکار عمومی جهانیان و صفوف حامیان گروه‌بی شقاق ایجاد می‌کند. ۳) علاقه ایران به «مذاکره عزت‌مندانه» و مبتنی بر حفاظت از منافع و مصالح ملی باعث می‌شود افکار عمومی ایرانیان در شرایط سخت تحریم و معیشتی کنونی بیشتر با حاکمیت همراهی کنند. لذا شرط موفقیت راهبرد «مقاومت» در برابر فشار ترامپ فقط همراهی مقامات حکومتی با مقاومت نیست بلکه همراهی قاطبه مردم با مقاومت مهم است. ۴) اگر عدم مذاکره ایران با آمریکا مبتنی بر خصیصه «آمریکا ستیزی» در سیاست‌خارجی ایران باشد، این «آمریکا ستیزی» در حوزه دیپلماسی خطا است. در شرایط کنونی همه کشورهای قدرتمند دنبال منافع خودشان هستند نه دنبال منافع ایران. در صحنه دیپلماسی جهانی ایران برای تامین منافعش باید با همه کشورها مذاکره کند. همه می‌دانیم هم اکنون روسیه از بحرانی‌شدن خلیج فارس و عدم حل مسائل ایران با غرب سود می‌برد و راحتر نفت می‌فروشد و با کارت ایران بهتر با غرب بازی می‌کند- همینطور چین، هند و ترکیه.

توضیح چهارم اینکه، گفتم اگرچه عدم مذاکره با آمریکا در این‌روزها از لحاظ تاکتیکی تدبیر درستی است ولی به لحاظ راهبردی نمی‌توان مسیر مذاکره را (چه مذاکره چند جانبه و یا دوجانبه با آمریکا) را بست. در شرایط فعلی که از منظر قدرت منطقه‌ای و قدرت بازدارندگی (مانند قدرت دفاع موشکی و نیروهای همراه ایران در منطقه، مثل حزب‌الله لبنان و حشد‌شعبی عراق) ایران در موقعیت قوی است، اینک سوال اساسی این است که چه عاملی باعث می‌شود که ما به مذاکره عزتمندانه بعنوان راه خروج از بحران نگاه نکنیم. این عامل این است که برای برون بردن ایران از وضعیت فعلی دو سیاست در حاکمیت مطرح است. یک سیاست این است که عده‌ای قدرت منطقه‌ای و بازدارنده‌گی ایران را برای «دیپلماسی و پیشبرد مذاکره عزتمندانه» می‌خواهند ولی سیاست دیگر این است که عده‌ای دیپلماسی و مذاکره پنهان را برای «قدرت منطقه‌ای و نظامی» ایران می‌خواهند. سخن این است که پیروی از سیاست اول به مصلحت کشور است و پیروی از سیاست دوم زمان را از ایران می‌گیرد و نهایتا وقتی ایران ضعیف شد ایران تن به مذاکره می‌دهد. همه می‌دانیم ‌در گذشته ج‌ا پس از پیروزی در خرمشهر، یا در سال ۶۶ قبل از سقوط فاو و یا در دوره اوباما فرصت‌های مناسبی را برای موفقیت بیشتر در دیپلماسی در دست داشت ولی از دست داد و این بار نباید چنین کنیم.

توضیح پنجم اینکه ممکن است طرفداران سیاست «دیپلماسی در خدمت قدرت نظامی» بگویند ما از برجام خارج می‌شویم و اتفاقی هم بیشتر از وضع موجود نخواهد افتاد زیرا همه اتفاق‌ها و تحریم‌ها رخ داده و دیگر تداوم برجام برای ج‌ا سودی ندارد. در صورتیکه خروج از برجام کاری خطا است و ایران را در اعمال قدرت نرمش در جریان مذاکره ضعیف می‌کند. چهار ضرر خروج ایران از برجام اینها است. ۱) بیرون رفتن از برجام دوباره پرونده ایران و دست ایران را زیر ساتور شورای امنیت می‌برد.۲) با خروج ایران از برجام گروه‌بی تبلیغ می‌کند که ایران دنبال ساختن بمب هسته‌ای است و دوباره در افکار عمومی ایران را یک لولوی جهانی معرفی می‌کنند. ۳) پس از خروج از برجام تحریم‌های نامشروع فعلی آمریکا علیه ایران در افکار عمومی جهانیان مشروع قلمداد می‌‌‌شود. ۴) الان در افکار عمومی جهان آمریکای ترامپیستی سیبل و مورد انتقاد است ولی پس از خروج ایران از برجام جای آمریکا با ایران عوض می‌شود. بدین‌ترتیب با خروج ایران از برجام قدرت نرم ایران ضعیف و قدرت نرم دشمن قوی می‌‌شود.

بنابراین حاکمیت با کمک جامعه مدنی ایران شایسته است هم با مقاومت و هم با دیپلماسی و مذاکره چند‌جانبه ایران را در شرایط فعلی که قدرت دارد عزتمندانه از وضع پیشا‌جنگی فعلی در خلیج‌فارس و از وضع تداوم تحریم‌های اقتصادی بیرون بیاورد؛ ایران نباید از برجام خارج شود؛ خروج ایران از برجام قدرت نرم ایران را در جریان مذاکره ضعیف می‌کند؛ عدم مذاکره به عنوان یک تاکتیک در روزهای فعلی قابل دفاع است ولی مالا برای خروج از بحران راه معقول «مذاکره عزتمندانه و چندجانبه و دوجانبه» با آمریکا است.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *