آیندهٔ اصلاحطلبان بعد از انتخابات ۱۱ اسفند
❓آیندهٔ اصلاحطلبان را بعد از انتخابات ۱۱ اسفند چطور ارزیابی میکنید؟
❇️این آینده به عوامل متعددی بستگی دارد که بخشیاش قابل پیشبینی نیست. با این حال به نظرم باید بین آیندهٔ اصلاحطلبی (تغییرخواهی تدریجی و خشونتپرهیز و قانونی در مسیر بسط دموکراسی، توسعه، عدالت و آزادی) و آیندهٔ اصلاحطلبانی که به دنبال تغییرات سریعتر ساختاری هستند تفکیک کرد.به آیندهٔ اصلاحطلبی خوشبینم چون به نسبت انقلابیگری ناآرام (تغییر دفعی خشونتآمیز)، انقلابیگری آرام (تغییر دفعی خشونتپرهیز) و اقتدارگرایی واپسگرا در وضعیت موازنهٔ قوای کنونی و شرایط ساختاری و نهادی حاکمیت و جامعهٔ ایران (نظم دوبُنی/هیبردی و دسترسی محدود) ممکن و مطلوبتر است. اما آیندهٔ سیاسی اصلاحطلبان به نظرم بستگی به تعهد عملیشان هم به اهداف (دموکراسی و آزادی و عدالت و توسعه) و هم به مسیر و روش (تدریجی) دارد.
❓تفرقهای که بین اصلاحطلبان ایجاد شد؛ روزنهگشاها و جبههٔ اصلاحات؛ چه تاثیری بر آینده اصلاحطلبها خواهد گذاشت؟
❇️به این دوگانه قائل نیستم. بیانیهٔ روزنهگشایی یک بیانیهٔ تحلیلی و راهبردی خطاب به نیروهای سیاسی و مدنی (از جمله اعضای جبههٔ اصلاحات بود) و نه یک جبهه یا تشکل یا لیست انتخاباتی. بخشی از نیروها در میان اصلاحطلبان با پیشنهاد بیانیه برای روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ همراهی نکردند و بخشی از نیروهای اصلاحطلب و میانهرو همراهی کردند و در عمل هم روزنههایی فراتر از انتظار اولیه گشوده شد (۵ موردش را در یادداشت روزنامهٔ اعتماد توضیح دادم و اینجا تکرار نمیکنم). هر دو گرایش در جبههٔ اصلاحات هم حامیانی دارد و هر دو گرایش به مصوبهٔ جبهه مبنی بر لیست ندادن به نام جبهه و ائتلاف اصلاحطلبی پایبندی داشتند. برآورد من این است که بعد از انتخابات و در انتخابات ۱۴۰۴ هم بخش بزرگتری از جبهه و اصلاحطلبان و میانهروها به سمت تقویت میانه (به جای قطبیسازی) و روزنهگشایی تدریجی و جدی گرفتن مداخلهٔ انتخاباتی حرکت میکنند و بخش دیگری هم که از امکان اصلاح ناامیدند به انواع گذارگرایی گرایش شفافتری پیدا میکنند. امیدوارم هاضمهٔ جبههٔ اصلاحات برای پذیرش و پوشش تکثر افزایش یابد. همچنین امیدوارم کسانی که به گزینههای فرااصلاحی و گذارگرایی متمایل میشوند لااقل نخواهند ذیل نام اصلاحات چنین کنند چون آیندهٔ نهادهای اصلاحطلبان و ظرفیت گشایشگری مصلحانهشان را با مشکل مواجه میکند.
❓عدم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات و اظهارات روز گذشته ایشان آیا منجر به تغییر رویکردی در دو گروه اصلاحطلب موافق و مخالف شرکت در انتخابات خواهد شد؟
❇️مشی کلی جناب آقای خاتمی و اظهارات اخیرشان در تراز رهبری تکثرپذیر این جریان و نشانگر این است که رای ندادنشان در این دوره نه انتخابی استراتژیک که نوعی تلاش برای همدلی عاطفی با ناراضاییان رایندهنده بوده است. ارزیابی من از منظومهٔ بینش و منش ایشان و حتی محتوا و کلیدواژههای همین صحبت اخیرشان (از جمله تاکید بر مصالحه/توافق و مردمسالاری توسعهگرا که از محورهای اصلی بیانیهٔ روزنهگشایی هم بود و لازمهاش تقویت میانهاست و نه قطبش) این است که ایشان همچنان بین جامعهمحوری و جدی گرفتن انتخاباتهای بعدی تعارضی نمیبینند. شخصا فکر میکنم خود رای ندادن ایشان در این دوره شاید کمی در جهت عکس اهدافی که در صحبتشان ذکر کرده بودند عمل کند و ناخواسته امکان نقشآفرینی مجموعهٔ نهادهای اصلاحطلبان در تسهیل مصالحه و توافق و تمهید شرایط مردمسالاری توسعهگرا را سختتر کند و مثلا با رای سفیدِ در برابر دوربینها هدف ایشان بیشتر تامین میشد. اما گرایش غالب ایشان که در صحبتهای اخیر هم متجلی است میتواند در آینده با گشایشگری انتخاباتی و افزایش ظرفیت نهادهای اصلاحطلبان سازگار باشد.
❓و آیا شرکت نکردن آقای خاتمی منجر به تغییری در رویکردهای حاکمیت و هیاتهای نظارت و شورای نگهبان در انتخابات آینده خواهد شد یا خیر؟
❇️امیدوارم، گرچه تجربهٔ سالهای گذشته در ایران و سایر نظمهای دسترسی محدود نشان داده است که عناصر اقتدارگرای این حاکمیتها از کنارهگیری دغدغهمندان مردمسالاری و توسعه استقبال میکنند و در برابر فشارِ صرف بر سرکوب میافزایند و پیشروی میکنند. انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ هم با همین حدود مشارکت پایین متاسفانه به گشایش نیانجامید. مداخلهٔ اصلاحگران و افزایش ظرفیتهایشان برای توافقسازی و ذینفعسازی برای توسعه و دموکراسی است که میتواند به گشایش تدریجی در آینده منجر شود و لازمهاش تقویت میانه و حد وسط سیاسی است. در طول سال گذشته اکثر نیروها (از جمله بخشی از جبههٔ اصلاحات) کمی به سمت قطبش سیاسی گام برداشتند و میانهٔ سیاسی نحیف شد، اما خوشبختانه بعد از انتخابات در میان اکثر نیروها، از جمله بخشی از جبهه و اصلاحطلبان و اصولگرایان، نوعی تغییر جهت به سمت میانه دیده میشود که در صورت تداوم میتواند نویدبخش شود. واقعیت بهترین تعدیلکننده است. مشارکت ۴۱ درصدی و ورود دهها نیروی میانه به مجلس (چند برابر مجلس ۹۸) هم احتمالا به تعدیل هر دو نیروی مشارکتگریز و اقتدارگرا کمک میکند. بلندمدتنگری برای اصلاحگری ضروری است.