ایران و هویت‌طلبی قومی

(قسمت اول: آذربایجان)

آثار هویت‌طلبی قومی حداقل در پنج نقطه از سرزمین ایران از حیث سیاسی قابل رویت است: آذربایجان، کردستان، عرب‌های خوزستان، بلوچستان و ترکمن‌‌صحرا. هویت‌طلبی قومی هم علامت تکثر فرهنگی در ایران است و هم می‌تواند زمینهٔ تنش فرهنگی و سیاسی باشد. هدف این نوشته این است که ابتدا مروری بر آخرین وضعیت هویت‌طلبی قومی در ایران داشته باشیم و سپس به این سوال پاسخ دهیم که چگونه می‌‌توان تنش مرتبط با هویت‌طلبی قومی و ملی را در چارچوب «همزیستی» ایرانیان قرار داد. 

هویت‌طلبی قومی چیست؟

ایرانیان مثل شهروندان جوامع دیگر از منابع گوناگون هویتی، هویت‌یابی می‌کنند و دارای ترکیبی از «هویت‌های جمعی» هستند. بدین معنا که ایرانیان دارای هویت «انسانی»‌اند و خود را ساکن یک کرهٔ خاکی‌ می‌دانند، کثیری از آن‌ها خود را «ایرانیِ» شیعه و سنی می‌دانند و همچنین دارای هویت قومی، خانوادگی، محلی، شغلی، جنسیتی و غیره نیز هستند. ایرانیانی که هویت قومی دارند خود را به یک قوم و زبان منسوب می‌کنند و به‌عنوان نمونه خود را ترک، کرد، عرب، بلوچ و یا ترکمن می‌دانند. تا اینجا هویت‌یابی قومی بخشی از زندگی روزمره ما ایرانیان است و مساله‌ساز نیست.

مسالهٔ نگران‌کننده «شدت» هویت‌طلبی قومی و نسبت آن با هویت ایرانی و دینی است. به بیان دیگر ما یک نوع هویت‌طلبی قومی نداریم و بعضی گونه‌های آن می‌تواند نگران‌کننده باشد. در تجربهٔ جهانی حداقل پنج گونه هویت‌طلبی قومی وجود دارد. این گونه‌ها در چارچوب دولت‌-ملت‌های موجود از هویت‌طلبی «نرم» به سوی هویت‌طلبی «سخت» می‌تواند حرکت کند. 

اولین گونه، هویت‌طلبی فرهنگی است که مدنی و قانونی است. در این نوع هویت‌طلبی شهروند هویت‌طلب به عناصر قومی خود مثل زبان، ادبیات شفاهی، موسیقی و آداب‌و‌رسوم احترام می‌گذارد و با آن‌ها زندگی می‌کند ولی هویت‌های اقوام دیگر را فرومایه و نامشروع نمی‌داند و در چارچوب هویت ملی با اقوام دیگر همزیستی می‌کند. مثل آلمانی‌تبارها در دولت-ملت سوئیس.

دومین گونهٔ هویت‌طلبی، هویت‌خواهی «اغراق‌آمیز» است. این گونه هویت‌طلبی مانند گونهٔ اول است، با این تفاوت که در هویت قومی خود اغراق و آن را تقدیس می‌کند. با این همه این گونه نیز با هویت‌های قومی دیگر مخالفت و دشمنی ندارد – مثل اهالی فرانسوی ایالت کبک‌ در دولت-ملت کانادا. 

سومین گونهٔ هویت‌طلبی قومی هویت‌طلبی «قوم‌مدارانه» است. در این گونه، فرد هویت‌طلب قوم خود را برتر می‌داند، اقوام دیگر را پست و حتی بیگانه و دشمن می‌‌پندارد. تفاوت این گونه هویت‌طلبی با گونهٔ هویت‌طلبی اغراق‌آمیز در این است که اقوام غیر را دشمن تلقی می‌کند. مثل پشتون‌های طالبان در دولت-ملت افغانستان که هزاره‌ها را دشمن می‌پندارند. 

چهارمین گونهٔ هویت‌طلبی، «قوم‌گرایی تجزیه‌طلبانه» است. در این‌جا فرد هویت‌طلب قوم خود را قربانی می‌داند که در فرایند دولت-ملت‌های جدید، نگذاشتند به یک ملت مستقل تبدیل شود و در نتیجه برای جدایی از هویت ملی واقعا موجود تلاش می‌کند و به استقلال می‌اندیشد. مثل بوسنیایی‌ها در برابر سرب‌ها در کشور یوگسلاوی سابق. 

پنجمین گونهٔ هویت‌طلبی شامل طرفداران «پاکسازی قومی» است. در اینجا یک قوم‌گرا از اخراج یا حتی کشتار اقوام دیگر در سرزمین خود دفاع می‌کند و از خونریزی ابایی ندارد. مثل حرکت سرب‌ها در دهه ۱۳۷۰ علیه اقوام اقلیت در یوگسلاوی سابق. 

در این جستار بررسی می‌کنیم در نقاط و استان‌های گوناگون ایران با چه «گونه‌»ای از هویت‌طلبی قومی روبرو هستیم.

هویت‌طلبی قومی در آذربایجان

در نگاه اول به نظر می‌رسد که ما در آذربایجان و مناطق آذری/ترکی زبان نباید انتظار داشته باشیم با پدیده‌ای به‌نام هویت‌طلبی ترکی روبرو باشیم. زیرا ایران و آذربایجان یک تاریخ بلند و درهم تنیده دارند – بیش از دو هزار سال. بخش جدایی‌ناپذیری از ملت ریشه‌دار ایران آذری/ترکی زبان‌ها بود‌ه‌‌اند. تا جائیکه قریب به ۹ قرن حاکمان ایران ترک بودند و آذربایجان یکی از مهمترین مراکز آفرینش‌ زبان و ادبیات فارسی بوده است و این زبان به صورت طبیعی (نه جبری) پیوسته در این مناطق محبوب بوده است-خصوصا در عرصهٔ ادبیات و بوروکراسی. در تاریخ مدرن ایران نیز آذربایجانی‌ها در رخدادهای بزرگ تاریخ معاصر مثل نهضت‌‌ مشروطه، نهضت ملی، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بخش جدایی‌ناپذیری از این رخدادهای ملی بوده‌اند و هم اکنون نیز از جمعیت هشتاد میلیونی ایرانیان بیش از پانزده میلیون نفر آذری/ترکی زبان هستند. 

به‌رغم پس‌زمینهٔ مذکور، مروری بر اخبار دو دههٔ اخیر در آذربایجان نشان می‌دهد با پدیده‌ای به نام “هویت‌طلبی قومی” روبه‌رو هستیم(۱). مختصات این هویت‌طلبی قومی چیست؟ این هویت‌طلبی قومی یک روند و جریان فراگیر در میان پانزده میلیون جمعیت نیست، ولی در میان این جمعیت سه رگه از هویت‌طلبی وجود دارد.

رگهٔ اول، لایهٔ هویت‌طلبی در میان مردم عادی است.این هویت‌طلبی مردمی از گونهٔ هویت‌طلبی فرهنگی است که قانونی و مدنی است. در این‌جا شهروند آذربایجانی نسبت به فرهنگ خود خصوصا زبان ترکی حساسیت دارد. حتی در دو دههٔ اخیر اگر به زبان ترکی مثل گذشته زبان آذربایجانی یا آذری گفته شود، مورد پسند بسیاری از ساکنان آذربایجان نیست. با این حال این هویت‌طلبی زبانی و قومی به گونه‌ای نیست که نسبت به فارسی‌زبانان و سایر اقوام ایرانی مثل کردها و عرب‌ها حساسیت منفی داشته باشد.

رگهٔ دوم یک لایهٔ سیاسی و خاموش است. این لایه وسیع نیست و افراد محدودتری را دربر می‌گیرد. این هویت‌طلبان در پاره‌ای از رسانه‌های محلی، در اطراف نمایندگان مجلس، استانداری‌ها، فرمانداری‌ها، دفاتر امام جمعه‌ها و نهادهای انقلابی حضور دارند. این فعالان سعی می‌کنند نشان دهند که آذربایجانی‌ها از سوی مرکز‌نشینان و «فارس‌ها» مورد تبعیض قرار می‌گیرند و باید کاری کرد. اگر خطایی و اهانتی در جایی رخ دهد این لایه است که آن‌ را تبدیل به یک اعتراض سیاسی می‌کند. همین جریان بود که در مجلس دهم به نمایندگان ترک/آذری زبان فشار آورد تا از اقدام غیر‌منتظرهٔ فراکسیون قومی در مجلس شورای اسلامی دفاع کند. درحالیکه این یک پس‌رفت بود؛ زیرا صد‌و‌پانزده سال پیش در اولین مجلس ایران ترکیب شکل‌گیری مجلس نمایندگان ایران قومی نبود و مدنی بود و از نمایندگان اقشار اجتماعی مجلس تشکیل شده بود. 

رگهٔ سوم لایهٔ برون‌مرزی یا «پان‌ترکیسم» است. پان‌ترک‌ها لزوما با رگهٔ اول و هویت‌طلبان مردمی رابطهٔ سازمانی و ارگانیک ندارند ولی هدف اصلی آن‌ها تقویت هویت‌طلبی ترکی است به گونه‌ای که این هویت‌طلبی به گونهٔ سه و چهار هویت‌طلبی که در بالا اشاره شد نزدیک شود تا به نیروی علیه دولت-ملت ایران تبدیل گردد. دولت‌-ملت ایران از نظر «پان‌ها» در تسلط هیولایی به‌نام قوم فارس است. پان‌ترکیسم یک پدیدهٔ عقیدتی-ایدئولوژیک است که در جریان خیزش ایدئولوژی ناسیونالیسم در قرن ۱۹ در سرزمین‌های امپراتوری عثمانی شکل گرفت – کانون آن در ترکیهٔ فعلی و بعد جمهوری آذربایجان است.

در این نگاه دو روایت قابل ذکر است. در روایت اول کل سرزمین ایران یک استان از «ترکستان بزرگ جهانی» به رهبری ترکیه است. روایت دوم در برابر نگاه جمهوری اسلامی که از امت‌گرایی فرامرزی شیعی-ایرانی دفاع می‌کند، از امت‌گرایی و خلافت اسلامی ترک‌ها به ام‌القرایی استانبول دفاع می‌کند. این روایت دوم در اسلام سیاسی برآمده از زوال امپراتوری عثمانی در پایان و اوایل قرن بیستم نیز ریشه دارد (۳). 

رگهٔ سوم برخلاف رگهٔ اول که یک جریان مردمی فرهنگی است یک جریان عقیدتی-سیاسی است که در دو جا نفوذ دارد. یکی در سایت‌ها و ماهواره‌های ترک زبان که ضد ایران و جمهوری اسلامی برنامه پخش می‌کنند(۴). و دیگری در سرویس‌های اطلاعاتی ترکیه (میت)، جمهوری آذربایجان، اسرائیل و عربستان که از «پان»‌های ایرانی برای مقاصد خود سود می‌برند.

بعنوان نمونه پس از خروج ترامپ از برجام در سال ۹۷ و اعمال سنگین‌ترین تحریم اقتصادی علیه ایران، ائتلافی نانوشته‌ای در ضربه زدن به جمهوری اسلامی و ایران میان ترامپ، نتانیاهو در اسرائیل و بن سلمان در عربستان شکل گرفت و یکی از پایه‌های راهبردی این جریان استفاده از ابزار اعتراضات قومی و بنیادگرایی مذهبی (در میان اقوام و اهالی اهل سنت) ایران بود. 

همان‌طور که ملاحظه می‌شود رگهٔ اول هویت‌طلبی قومی یکی از عناصر فرهنگی و متکثر جامعه ایران است و از این نظر خطری متوجه همبستگی ملی ایرانیان نیست، و یادآور همان «کثرت» در «وحدت» ایرانی است. اما در بزنگاه‌ها و رخدادهایی سه رگهٔ مذکور در تقاطع هم قرار می‌گیرند و می‌تواند تنش‌های سیاسی را تقویت کند.

بعنوان نمونه شایان ذکر است که پس از انتخابات مهندسی شدهٔ ۱۴۰۰ که مشارکت مردم پایین بود و جامعهٔ ایران شاهد اعتراضات مردم مظلوم خوزستان بود، بعضی از منتقدان حکومت در بحث‌های اتاق‌های کلاب‌هاوس با صراحت بر منازعهٔ قومی علیه نظام سیاسی تاکید داشتند. این علامت بدی است و در شرایط بی‌دولتی می‌تواوند نگران‌کننده و ایرانسوز شود. با این همه ذکر دو نکته لازم است. اول این‌که تاکنون هویت‌طلبی ترکی عمدتا در گونهٔ «یک» (فرهنگی) ظاهر شده است. تنها در یک رخداد در نیمهٔ اول دهه ۱۳۲۰، پس از اشغال شمال ایران توسط شوروی سابق شاهد «قومیت‌گرایی جدایی‌خواهانه» شدیم و به مدت یک سال جمهوری آذربایجان (۱۳۲۴) در تبریز تشکیل شد و با خروج سربازان شوروی از خاک ایران و همت خود مردم آذربایجان این جمهوری وابسته به شوروی در تبریز فروپاشید. نکتهٔ دوم اینکه تاکنون در جریان هویت‌طلبی ترکی در آذربایجان (برخلاف هویت‌طلبی قومی در کردستان، خوزستان و بلوچستان) با مبارزهٔ مسلحانه روبرو نبوده‌ایم – که در قسمت‌های بعدی این نوشته توضیح داده می‌شود.

البته در هنگام بروز تنش‌های قومی بخشی از فعالان قومی به گفتمان مبتنی بر خشونت کلامی متوسل می‌شدند که در فضای مجازی قابل رویت است (۵).

آموزش زبان مادری

در موضوع هویت‌طلبی ترکی در آذربایجان یکی از مطالبات بغرنجی که در دو دههٔ گذشته طرح شده، مربوط به زبان مادری و آموزش «به» زبان مادری است. چرا پاسخ به این مطالبهٔ فرهنگی در چارچوب دولت-ملت‌ها پرمساله شده است؟ این موضوع از یک طرف خواست هویت‌طلبان ترکی از حاکمیت است و در اصل پانزده قانون نیز مطرح شده است. به رغم‌اینکه نامزدهای ریاست‌جمهوری از اجرای این اصل دفاع می‌کنند؛ ولی در عمل اتفاق زیادی نمی‌افتد. توضیح دلایل طرفین بحث، تا حدودی مشکلات ابعاد این مطالبه را روشن می‌کند. 

حاکمیت و ایران‌گرایان می‌گویند که زبان ترکی بخشی از ذخائر فرهنگی جامعه متنوع ایران است و ترکی‌/آذری‌زبانان در خانه، جامعهٔ مدنی، حوزهٔ عمومی و زیست‌جهان آن‌ها کاملا آزادند از زبان ترکی استفاده کنند و به ارتقا آن کمک کنند. حتی شهروندان آزادند در تولیدات فرهنگی به طور طبیعی از زبان مادری خود استفاده کنند و حتی می‌توانند با امکانات جامعه مدنی به آموزش زبان ترکی به فرزندان خود کمک کنند. و حاکمیت در پاسخ به آموزش زبان مادری (نه آموزش «به» زبان مادری)، می‌گوید این آموزش در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها مشکلی ندارد، ولی آموزش «به» زبان مادری عملی نیست زیرا با توجه به تنوعی از زبان‌های قومی در ایران، دولت امکانات آموزش «به» زبان مادری را برای همهٔ زبان‌ها در سطح کشوری ندارد. 

در برابر چنین استدلالی هویت‌طلبان ترک می‌گوید زبان ترکی بخشی از هستی فرهنگی و اجتماعی ما است. وقتی که یک کودک پس از هفت سال صحبت با زبان ترکی وارد مدرسه می‌شود و نمی‌تواند با زبان مادری‌اش درس بخواند و مجبور است به زبان فارسی تحصیل کند، در فرایند تحصیل این کودکان از پیشرفت باز می‌ماند. لذا انتظار دارند دولت آموزش «به» زبان مادری را در دستور کار قرار دهد.

در مقابل دولت می‌گوید من وظیفهٔ تامین آموزش زبان مشترک همه ایرانیان را (که زبان فارسی است) دارم و امکانات آموزش به چند زبان قومی در کشور را ندارم و اگر دانش‌آموز در دورهٔ ابتدایی زبان فارسی را یاد نگیرد، اساسا فرایند آموزش زبان مشترک در کشور طی نشده است. به بیان دیگر آموزش زبان مشترک وظیفه دولت و یک لازمه زندگی در دولت-ملت ایران است. 

به نظر من، با توجه به دلایل طرفین بحث تا اطلاع ثانوی یعنی تا طی شدن فرایند تقویت توسعه پایدار، همه‌جانبه و عادلانه و افزایش توانایی‌های مثبت کشور و دولت ایران، به راحتی نمی‌توان آموزش «به» زبان مادری را به نحوی که هویت‌طلبان قومی مطالبه می‌کنند حل کرد. در شرایط کنونی آموزش زبان مشترک ایران (زبان فارسی) وظیفه اصلی دولت است؛ آموزش زبان مادری در دبیرستان و دانشگاه ممکن است؛ ولی با امکانات فعلی آموزش «به» زبان مادری از سوی دولت امکان‌پذیر نیست ولی امکانات خانواده‌ها و جامعه مدنی می‌تواند با آزادی و آرامش در خدمت آموزش «به» زبان مادری قرار گیرد.

چرایی هویت‌طلبی قومی

چرا در جوامع و دولت-ملت‌های معاصر (از جمله ایران) هویت‌طلبی قومی در برهه‌هایی اوج می‌گیرد و حتی ممکن‌است این هویت‌طلبی از گونهٔ «نرم» به «سخت» تبدیل شود؟ در علوم‌اجتماعی در تعلیل و پاسخ به این سوال به نظریات گوناگونی اشاره می‌شود، که ذکر آن‌ها در حوصله این نوشته نیست. من در این‌جا در پاسخ به وضع ایران به سه علت اشاره می‌کنم. 

اولین عامل را باید در فرایند تغییرات، نوسازی و توسعهٔ ناعادلانهٔ مناطق قومی جستجو کرد. با این‌که آذربایجان به طور نسبی (خصوصا در مقایسه با کردستان، عرب‌های خوزستان، بلوچستان و ترکمن‌صحرا) از مناطق توسعه یافته‌تر ایران است، باز بخشی از جمعیت «احساس» می‌کنند مرکزنشینان (و از نظر پان‌ها قوم فارس) منابع عمومی کشور را از آذربایجانی‌ها دریغ کرده‌اند. در این بستر «احساس ناعدالتی» در برابر هویت ملی ایرانی (که پان‌ها آن‌را هویت فارس‌ها می‌نامند) هویت‌طلبی قومی زمینه رشد پیدا می‌کند. 

اگر عامل اول یا توسعهٔ ناعادلانه یک زمینهٔ عینی است ولی عامل دوم یک زمینهٔ ذهنی و گفتمانی است که هویت‌طلبی قومی را تقویت می‌کند. در تاریخ معاصر ایران در توضیح هویت ملی ایران حداقل می‌توان از پنج گفتمان صحبت کرد. مانند گفتمان ملی‌گرایی مدنی و مبتنی بر حقوق شهروندی که از دورهٔ مشروطه تکوین یافت؛ گفتمان ملی‌گرایی باستان‌گرا و رمانتیک که در دورهٔ پهلوی ترویج می‌شد؛ گفتمان ملی‌گرایی اسلامی که در جریان انقلاب اسلامی و در دوره جمهوری اسلامی خصوصا در واکنش به ملی‌گرایی رمانتیک پهلوی شکل گرفت؛ یا ملی‌گرایی قومی که در برابر ملی‌گرایی رمانتیک پهلوی و ملی‌گرایی مذهبی جمهوری‌ اسلامی شکل‌گرفته است و بالاخره گفتمان مارکسیستی و نئومارکسیستی که ملی‌گرایی و قوم‌گرایی را یک ایدئولوژی کاذب می‌داند و ریشه مسائل ایران را به سازوکار نظام سرمایه‌داری و سیاست‌های نئولیبرالیستی احاله می‌دهد (۶).

در همهٔ جوامع از جمله جامعه ایران اگر ملی‌گرایی مدنی و مبتنی بر حقوق برابر شهروندی از سوی حکومت و جامعه به گفتمان نافذ و هژمون تبدیل شود، مجالی برای بروز ملی‌گرایی قومی پیدا نمی‌شود و برعکس در برابر ملی‌گرایی پهلوی و جمهوری اسلامی مجال بروز ملی‌‌گرایی قومی و هویت‌طلبی قومی فراهم می‌شود (۷). و علت آن روشن است زیرا برای ترک‌ها ملی‌گرایی رمانتیک که ترک را غیر تلقی می‌کند یا برای جمعیت اهل سنت ملی‌گرایی شیعی جذاب نیست. 

عامل سومی که می‌تواند به جریان هویت‌طلبی قومی دامن بزند، سیاست خارجی پرهزینهٔ جمهوری اسلامی است. سیاست خارجی قابل دفاع سیاست خارجی متوازن است که برای دفاع از مصالح ملی ایران با تمام کشورها و قدرت‌های جهان اعم از آمریکا، اروپا، چین، روسیه و غیره از موضع احترام متقابل و بر اساس ارزیابی از توازن قوا ارتباط برقرار می‌کند.

همه می‌دانیم دولت-ملت ایران در این منطقه و در فلات ایران حوزهٔ نفوذ امنیتی، زبانی، مذهبی و اقتصادی دارد. و برای دفاع از این حوزهٔ نفوذ می‌توان در چارچوب دولت-ملت‌های منطقه (مثل افغانستان، تاجیکستان، ترکیه و عراق و غیره) از منافع ملی ایران دفاع کرد و برای این کار لازم نیست تحت عنوان امت‌گرایی و تمدن‌سازی در هر کشوری یک «سازمان بسیج» زیر نظر ایران داشته باشیم.

این سیاست خارجی پرهزینه که متاسفانه گفته می‌شود بر اساس «رئالیسم تهاجمی» تنظیم شده هزینه‌های زیادی برای ایران دارد. یکی از این هزینه‌ها این است که دشمنان تمامیت ایران (مثل راست افراطی در آمریکا، اسرائیل، عربستان و حتی ترکیه و آذربایجان) از ابزار تقویت پان‌ترکیسم (و پان کردیسم و پان عربیسم) علیه جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند و در این بستر تخاصم منطقه‌ای و در جنگ رسانه‌ای میان‌ آن‌ها، رسانه‌های پرقدرت ماهواره‌ای سعی می‌کنند هویت‌طلبی قومی از نوع نرم آن را به طرف نوع سخت تبدیل کنند.

جمع‌بندی

هویت‌طلبی قومی پدید‌ه‌ای است که در اکثر دولت‌-ملت‌ها از جمله ایران وجود دارد. هویت‌طلبی قومی حداقل پنج‌گونه است که گونه اول یا فرهنگی آن نمایانگر تنوع فرهنگی در دولت‌-ملت ایران است. البته گونه‌های دیگر هویت‌طلبی قومی که در بالا به آن اشاره شد می‌تواند نگران‌کننده باشد. مهمترین وظایف حکومت‌ها و جامعه مدنی این است که به عوامل تشدیدکنندهٔ هویت‌طلبی قومی از نوع نرم به نوع سخت توجه کنند. یعنی اینکه به چهار موضوع حساس باشد: به طرف توسعه پایدار، متوازن، همه‌جانبه و «عادلانه» حرکت کنند، انواع تبعیض را برچینند، ملی‌گرایی مدنی و مبتنی بر حقوق برابر شهروندی را تقویت کنند و بالاخره از سیاست خارجی نامتوازن و پرهزینه فعلی که مبتنی بر آمریکاستیزی است فاصله بگیرند و از سیاست خارجی متوازن و مبتنی بر تامین مصالح هشتاد میلیون ایرانی دفاع کنند. (در نوشته‌های بعدی به هویت‌طلبی قومی در کردستان، عرب‌های خوزستان، بلوچستان و ترکمن صحرا می‌پردازیم.)

پی‌نوشت‌ها:

۱- رخدادهایی مانند حوادث تاریخی ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ در جمهوری آذربایجان و فرقهٔ پیشه‌وری؛ تظاهرات ده‌ها هزارنفری حزب خلق مسلمان پس از انقلاب ۵۷ که یکی از مطالباتش حقوق قوم ترک بود؛ تظاهرات هزاران‌ نفر در تبریز در سال ۱۳۸۵ در اعتراض به کاریکاتور موهن روزنامه ایران؛ مطالبات هویتی در جریان اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه در سال ۹۵؛ و شعارهای هویت‌طلبانه در میان هوادران تیم تراکتورسازی تبریز، نمونه‌هایی‌اند که نشانگر وجود پدیده‌ای به‌نام هویت‌طلبی قومی در آذربایجان است. 

۲- مصارف فرهنگی و منابع تغذیهٔ لایهٔ اول و مردمی هویت‌طلبان قومی موضوع در خور توجهی است که امیدوارم پس از اتمام بررسی‌ها بتوانم نتایج آن‌را در نوشتهٔ دیگری ارائه دهم. 

۳- پان‌ترکیسم یک حرکت ملی‌گرایانه‌ شوینیستی است که بر پایهٔ آموزه‌های ایدئولوژیک آن، تمام ترک‌زبانان باید تحت یک ملت، یک دولت و یک رهبر متحد شوند. به بیان دیگر پان‌ترک‌ها این ادعا را دارند که کشورهای جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبه جزیره بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین، قفقاز، کریمه، ماورای قفقاز، تاتارستان، ترکمنستان سیبری را باید تحت رهبری ترکیه در آورند. در این اندیشهٔ افراطی، ایران یک استان ترکستان بزرگ است. برای آشنایی دقیق‌تر با پدیدهٔ پان‌ترکیسم و ربط آن با ایران به دو کتاب کاوه بیات بنام‌های «پان‌ترکیسم و ایران» و «آذربایجان در موج خیز تاریخ» مراجعه فرمایید. 

۴- به‌عنوان نمونه محتوای خبری -تحلیلی سایت‌های «آراز نیوز»، «قیز میز» و «گوناز تی وی» را مرور کنید. 

۵- آخرین نمونهٔ این برخوردها را اخیرا در شهر (دو قومی ترک و کردنشین) نقده مشاهده کردیم. در ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ یک مشتری ترک‌زبان با صاحب تعمیرگاه کرد زبان درگیری لفظی و اختلاف مالی پیدا می‌کند، سپس دوستان مشتری به حمایت از او وارد عمل می‌شوند و با سلاح سرد یک شهروند کرد را می‌کشند و در گیری بین مردم در جلوی کلانتری ادامه پیدا می‌کند و یک نفر دیگر کشته و چند نفر زخمی می‌شوند و نیم‌روز شهر متشنج می‌شود. 

۶- من در نوشتهٔ «ایراندوستی مسئولانه» این پنج گفتمان را مورد بررسی قرار داده‌ام، که به زودی نشر می‌‌‌یابد.

۷- یک پژوهشی که چالش‌های قومی و ملی تاریخ معاصر ایران را مورد توجه عمیق قرار می‌‌دهد کتاب «ایرانیت، ملیت، قومیت» اثر علی‌اصغر شیرازی است.

حمیدرضا جلائی پور وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *